مديريت واحد يا يکپارچه شهري از جمله دغدغه هاي کساني است که اين شيوه را براي هماهنگ کردن مولفه هاي موثر در اداره يک شهر مفيد مي دانند و معتقدند که با چنين رويکردي از اتلاف منابع مادي و انساني جلوگيري مي شود و از آنجايي که شهرها توسط مردم و از طريق پرداخت عوارض اداره مي شود در صورتي که احساس کنند بخشي از پرداختي هاي آنها به دليل موازي کاري و همچنين دوباره کاري و عدم هماهنگي بخش هاي دخيل در ارائه ي خدمات به هرز نمي رود انگيزه ي بيشتري براي پرداخت عوارض و ماليات خواهند داشت . ضمن اين که دفاع از هويت شهر از لحاظ ساخت و ساز و سيما و منظر شهري و گسترش شهر متناسب با نقش اقتصادي متمايزي که در توسعه دارد در سايه ي مديريت يکپارچه شهري امکان پذير خواهد بود .
در شرايط فعلي ادارات و سازمان هاي مختلف که در پيوند با ارائه ي خدمات به مردم ايفاي نقش مي کنند ناگزير به جذب نيرو و به کارگيري افراد متخصص ، بهره مندي از رديف بودجه ، صرف وقت براي برگزاري جلسات و همچنين نيازمند ارزيابي توان خود براي سبقت گرفتن از ساير ادارات و سازمان ها در پيوند با بهره مندي از بودجه ملي هستند که با تحقق يافتن مديريت واحد و يکپارچه ي شهري شاهد صرفه جويي هاي فراوان در بخش هاي گوناگون خواهيم بود .
مديريت يکپارچه ي شهري الزاما حاصل کپي برداري از شيوه هاي تجربه شده در کشورهاي توسعه يافته نيست چرا که در همان کشورها نيز اين گونه نيست که در تمامي شهرها و کلان شهرها از روش هاي مشابهي براي اعمال يکپارچه مديريت استفاده کنند و اين مسئله مي تواند اشکال گوناگوني داشته باشد که در بحث تطابق با رويکردهاي بومي و الزامات هر شهر ملحوظ نظر قرار مي گيرد .
از جمله مسائلي که از رهگذر مديريت يکپارچه شهري مي تواند زمينه ي مناسب تري براي تحقق داشته باشد ، موضوع شفافيت است که امروزه از جهات گوناگون مورد توجه قرار گرفته و دغدغه مندان به دنبال پيدا کردن شيوه هاي دستيابي به آن هستند .
در همين راستا نگاه ويژه به توسعه ي پايدار نيز مي تواند از جمله دستاوردهاي مديريت واحد شهري باشد . اهل نظر در تعريف توسعه پايدار مي گويند " توسعه ي پايدار ، شيوه اي از توسعه است که به موازات رفع نيازهاي جامعه ي کنوني از توانايي نسل هاي آينده براي پاسخگويي به نيازها کم نمي کند " . آنچه از آن به عنوان طرح جامع شهري سخن به ميان مي آيد در سايه ي مديريت يکپارچه شهري مي تواند دامنه گسترده تري داشته باشد که توسعه ي پايدار هم از دل آن بيرون مي آيد .
مشکل تعارض منافع که از آفات بخشي نگري است و ادارات و سازمان ها و خصوصا اشخاص و جناح ها را بر سر موضوعات مشترک و يا مورد اختلاف با يکديگر درگير مي کند نيز با تحقق مديريت يکپارچه شهري کمرنگ تر خواهد شد .
در حال حاضر شهرداري ها به لحاظ اتکا به درآمدي نسبتا تضمين شده و پايدار که کمتر تحت تاثير برخي نوسانات گريزناپذير قرار مي گيرد به عصاي دست ساير نهادها که قاعدتا بايد چشم به بودجه هاي دولتي داشته باشند تبديل گرديده اند به طوري که شهرداري در برگزاري بهينه ي مناسبت ها و رويدادهاي فرهنگي و مناسبتي از ادارات و سازمان هاي پرطمطراق فرهنگي و ساير نهادهايي که هر کدام بابت فعاليت هاي فرهنگي و عقيدتي بودجه دريافت مي کنند و نتايج فعاليت هاي خود را فراتر از تلاشي که داشته اند در رسانه ها بازتاب مي دهند نقش برجسته تري دارد در حالي که در سايه ي مديريت واحد شهري تمامي فعاليت هاي فرهنگي بر اساس مصوبات قانوني شوراي شهر و نه تحت تاثير توصيه ها و فشارها و همچنين بر اساس نياز شهر و رضايت مردم صورت خواهد گرفت چرا که شهرداري موظف خواهد بود که براي ترغيب شهروندان به پرداخت عوارض و ماليات ديدگاه هاي آنان را در نحوه ي هزينه کردها اعمال نمايد . در حال حاضر شهرداري تحت نفوذ عوامل گوناگون که از گذشته هاي دور و حتي قبل از انقلاب باب بوده قرار دارد زيرا سرعت عمل شهرداري براي تخصيص بودجه و پاسخگويي به مطالبات عاجل و هزينه کردهاي مقطعي با قيد دو فوريت از تمامي ادارات و سازمان هاي دولتي بيشتر است که البته به همان نسبت ضريب خطا را بالا مي برد . گاهي مي بينيم تعداد افرادي که در يک مراسم شرکت کرده اند هيچ تناسبي با تعداد پلاکاردها و بنرهاي تبليغاتي نصب شده بر در و ديوار و درخت و اقصي نقاط شهر ندارد .پرسشي که در پيوند با همين موضوع مطرح مي شود اين که چرا به دنبال اقداماتي از اين دست تحقيق و تفحصي که بيانگر درجه ي سودمندي اين گونه اقدامات و رسيدن به توجيهي براي کاستن و افزودن بر مقدار آن باشد صورت نمي گيرد . پر واضح است که در چنين شرايطي امکان هرگونه سوء استفاده نيز وجود خواهد داشت که بارها به تيتر اول روزنامه ها خصوصا در تهران تبديل شده است . بدون ترديد شهرداري پرکارترين و پرمخاطب ترين نهاد اجرايي محلي است و زيرمجموعه هاي زيادي دارد که وظايف آنها بر اساس نياز شهر تعريف شده و برخلاف برخي ادارات که تاثير تعطيلي آنها حداقل در کوتاه مدت خود را نشان نمي دهد ، اگر هر يک از زيرمجموعه هاي شهرداري حتي براي يک روز کم کاري و اهمال کاري کنند نتايج عيني آن توسط مردم قابل تشخيص است . از جمع آوري پسماند ها گرفته تا آسفالت خيابان ها و ايجاد راه هاي دسترسي و به روزرساني امکانات شهري و نظارت بر ساخت و سازها و ....
بر اساس آنچه قلمي شد نکته اي دلکش به ذهن خطور مي کند و آن اين که با تحقق مديريت يکپارچه شهري تا چه اندازه مي توان از موازي کاري ها ، اتلاف منابع مادي و انساني و همچنين هرز روي عوارضي که قطره قطره دريا شده اند ، کاست .