سرمقاله 16 بهمن 1402 محمد عسلی انقلاب اسلامی ایران در نگاه دوم
یرواند آبراهامیان نویسنده کتاب ایران بین دو انقلاب پرسشی را مطرح می کند که برای تبیین نقش اسلام در انقلاب ایران عیناً آن را نقل می کنم. نقش مهمی که اسلام در انقلاب 1357 بر عهده داشت نه تنها تناقضی در تاریخ ایران به وجود می آورد بلکه در نگاه نخست به نظر می رسد که خط بطلانی بر این نظریه رایج می کشد که نوسازی به دین زدایی و گسترش شهرنشینی به تقویت طبقات جدید و تضعیف طبقات سنتی می انجامد. بنابراین پژوهش گر با دو پرسش مرتبط روبه رو می شود. چگونه می توان این تناقض را تبیین کرد؟
و آیا انقلاب اسلامی این نظریه مرسوم را که نوسازی لزوما به غیر دینی سازی جامعه می انجامد رد می کند؟
این دو پرسش را می توان به گونه دیگری مطرح کرد. چرا انقلاب 1357 که بیشتر محتوای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشت شکل ایدئولوژیکی کاملا مذهبی به خود گرفت و آیا عواملی که شکل اسلامی به انقلاب دادند زودگذرند یا پایدار؟...»
هر چند آبراهامیان سعی کرده است نقش آیت الله خمینی را در پیروزی و شکل دادن انقلاب اسلامی شبیه به نقش لنین در انقلاب اکتبر 1917 روسیه و نقش مائو در انقلاب چین و نقش فیدل کاسترو در انقلاب کوبا تحلیل کند اما ناگفته پیداست که ویژگی اسلام به طور اعم و شاخص های حقوقی آن به طور اخص، این قابلیت را دارد که بتواند انقلاب بزرگی چونان انقلاب اسلامی ایران را شکل دهد و به پیروزی برساند هرچند به قول بعضی جامعه شناسان، نوسازی منجر به دین زدایی و گسترش شهرنشینی به تقویت طبقات جدید و تضعیف طبقات سنتی بیانجامد.
1400 سال و اندی اسلام در کالبد فرهنگ ایران و ایرانی ریشه دوانده و مذهب شیعه نیروی محرکه آن است. اسلام ذاتا یک دین ایستا نیست زیرا از چنان پویایی برخوردار است که در گذشته های دور هم فقهای بنام مهمترین اصول قانونگذاری مترقیانه را از قرآن، سنت، اجماع و عقل استنباط کرده اند.
مانند اصل اماره ید یا اصل مالکیت، اصل برائت، اصل استحسان، اصل لاضرر و سایر حقوق فقهی که پایه های حقوقی کشورهای دیگر مانند حقوق انگلوساکسون و حقوق کامن لوهم برداشت های مترقیانه ای از آن داشته اند.
آنچه امروز به نام اسلام در سیاست مملکتداری جمهوری اسلامی اعمال می شود هیچ تضمینی ندارد که عینا مطابق با قانون و حقوق اسلامی است زیرا اگر انقلاب اسلامی ایران توانست با بهره گیری از روح دینی اسلامی، انقلابی شگرف و غیرمنتظره ای را به ثمر بنشاند در استمرار و ادامه آن انحراف از معیارهایی هم داشته است که در توجیه آن می توان گفت اقتضای زمان و شرایط تحمیلی بوده و یا منافع کارگزارانی را تأمین می کرده است.
نگاه اول تغییر رژیم براساس پیروزی انقلاب اسلامی نگاه تغییر از رژیم سلطنتی به رژیم جمهوری است اما نگاه دوم که بیشتر مبین محتوای جمهوری است، نگاه اسلامی است که به نوعی سایه بر شکل نظام انداخته است. یعنی جمهوریت نظام براساس یک مردم-سالاری دینی و نه لیبرالیستی، جمهوریت را معرفی می کند.
آنچه در این میان مهم است تفاوتی واضح در تخریب سنت های سلطنتی است و نحوه سازندگی و شکل دهی استمرار انقلاب اسلامی به منظور معنویت بخشی به زندگی مردم کوچه و بازار که جای بحث فراوان دارد.
انقلاب اسلامی ایران در نگاه دوم با تعارضات و تناقضاتی همراه شده است که بیشتر ناشی از سایه سیاست خارجی و ناکامی های اقتصادی است نه روح اسلامی. زیرا مردم ایران از هر قشر و طبقه و دسته ای که باشند باورهایی دارند که از گذشته های دور تا به اینک با آن خو پیدا کرده و زندگی کرده اند. به عنوان مثال بعضی از مهاجران ایرانی که به آمریکا رفته و با فرهنگ آنها الزاما آشنا شده و خو پیدا کرده اند سفره حضرت عباس برقرار می کنند و نذر حضرت رقیه ادا می نمایند. هر چند این گفته کلیت ندارد اما ناشی از آن نیست که اینگونه باورها را نادیده بگیریم.
مشکلی که امروز اقتصاد ایران با آن مواجه است و نارضایتی مردم را در پی دارد ناشی از هزینه هایی است که توسعه ایجاد کرده یعنی درآمدهایی که پاسخگوی هزینه های امروزی نیستند.
یکی از دلائلی که بیشتر تحلیل های سیاسی نویسندگان و روزنامه نگاران غربی درباره ناکارآمدی انقلاب اسلامی ایران و برعکس کارآمدی آن با واقعیت های جامعه ایرانی و هر آنچه بر مسائل داخلی می گذرد درست از آب درنمی آید بیشتر ناشی از عدم اطلاع از ویژگی های فرهنگی و سنتی است و ویژگی های شخصیتی اقوام و تعارضاتی است که در رفتارها و بعضا سنت های قومی می بینیم.
ایران امروز را می توان یکی از باثبات ترین کشورهای منطقه دانست که هیچ زلزله سیاسی در شرایط فعلی نظام آن را دگرگون نمی کند. زیرا به درخت تناوری می ماند که ریشه های در اعماق آن از فرهنگ، سنت و باورهایی تغذیه می کنند که در روز مبادا و واقعه، در طوفان حوادث پای برجاست و سر خم نمی کند.
آنچه از آن غفلت شده عدم آگاهی و اطلاع رسانی به موقع در تحلیل وقایع قبل و پس از انقلاب برای نسلی است که 45 سال نتوانسته فاصله بین گذشته و حال و آینده را طی کند متأسفانه توسعه نیافتگی حاد سیاسی به علت عدم فعالیت احزاب در حد نیاز و فراموشی نقش و رسالت مطبوعات به ناآگاهی نسل جوان از علل انقلاب اسلامی ایران یکی از مسائلی است که از آن غفلت شده است و راه را برای انحراف افکار عمومی باز گذاشته تا آنجا که بسیاری از مردم این روزگار از اسلام که دین و باور آنهاست اطلاع کامل و دقیقی ندارند و به ارزش های حقوقی آن پی نبرده اند و این همان نگاه دومی است که می باید چشم گشاید و به تحلیل علل و عوامل انقلاب از دید اسلامی آن بپردازد.
والسلام