نگاه اغراق آمیز به شخصیت های تاریخی و مذهبی و علمی و هنری ، خصوصا در مورد کسانی که دسترسی به منابع موثق در مورد کم و کیف زندگی آنها برای مردم عادی امکان پذیر نیست ، آثار مخرب زیادی از خود بر جای گذاشته و از همه مهمتر این که داوری پیرامون عملکرد شخصیت های معاصر را با اما و اگرهای فراوانی مواجه کرده است. ایران به عنوان سرزمینی که همواره با قبض و بسط های مرزی و جغرافیایی فراوانی در طول تاریخ مواجه گردیده عمدتا به دلیل قرار گرفتن بین شرق و غرب و شمال و جنوب مهمترین نقطه تمدن خیز از کره خاکی در گذشته ، همواره در معرض تاخت و تاز اقوام پیرامونی خود قرار داشته و آثار زیانبار چنین تاخت و تازهایی که به اقتضای قوانین ضد حقوق بشری حاکم بر جنگ ها و منازعات سرزمینی با کشتار و توحش و بی احترامی همراه بوده به حب و بغض هایی که ریشه در دلبستگی به آب و خاک داشته دامن زده است. به گونه ای که در حال حاضر نمی توان پیرامون میزان واقع نمایی تصویری که از شخصیت های تاریخی مهاجم در ذهن و زبان مردم وجود دارد با اطمینان سخن گفت . وجود نقل قول های متناقض تاریخی پیرامون فرمانروایان مهاجم یا مدافع به این ذهنیت دامن می زند که هر ملتی در هر برهه ای از تاریخ حیات خود نیازمند مورخانی امین و بی طرف است . البته نباید فراموش کرد که تاریخ را فاتحان می نویسند زیرا به دنبال هر شکست و پیروزی ، شاعران و نویسندگان که در آن زمان ناگزیر از همراهی با طرف پیروز بوده اند کمتر به میدان تجزیه و تحلیل رویدادها ورود پیدا کرده اند و بیشتر نیروی خود را صرف ستایش و بزرگنمایی فاتحان کرده اند ! این که آیا اسکندر مقدونی از منظر ایرانیان گجستک و ملعون بوده یا قدیس و برخوردار از ویژگی هایی منحصر به فرد یا این که نادر شاه و سلطان محمود باید چه جایگاهی در نزد مورخین هندی داشته باشند موضوعی است که نیازمند تامل فراوان است !
باید پذیرفت که گاهی نگاه توام با شیفتگی به شخصیت های باستانی با کاستی هایی که به لحاظ انسان بودن و در معرض خطا قرار داشتن می توانستند داشته باشند ، ریشه در عملکرد ناصواب شخصیت های معاصر دارد.
از جمله نعمت هایی که اکثریت مردم ما از آن محروم بوده اند نعمت نگاه نقادانه به شخصیت های تاریخی است . خصوصا زمانی که این شخصیت ها آنچنان بزرگ جلوه داده می شوند که نقد آنها به تخطئه ی منتقدان منجر می شود . این که اغلب مردم قادر نیستند به خوبی های یک شخصیت در کنار بدی ها یش اذعان داشته باشند به همین واقعیت تلخ برمی گردد . ما کمتر شخصیت خاکستری در تاریخ سراغ داریم زیرا یا بسیار بزرگ جلوه داده شده اند و یا بسیار حقیر.
بزرگنمایی های صورت گرفته در مورد شخصیت های مذهبی که در میان پیروان اغلب ادیان ابراهیمی با اندکی نوسان رواج داشته مانع از این شده که آنها بتوانند به عنوان الگویی قابل تاسی مطرح باشند چرا که اغلب دست نایافتنی، خداگونه و غیرقابل تکرار توصیف شده اند . در حالی که با مراجعه به سبک و سیاق زندگی آنها خصوصا در مواردی که معاصر یکدیگر بوده اند می توان به تفاوت نگاه و سلیقه ی آنها در برخورد با مسائل گوناگون پی برد. با غور در بسیاری از تکیه کلام ها و ضرب المثل های رایج در زبان فارسی درمی یابیم که نویسندگان و شاعران برای در امان ماندن از خشم پادشاهان و فرومانروایان جرات رک گویی و بیان صریح واقعیت ها را نداشته اند . بیان بسیاری از نکات حکیمانه و ناصحانه از زبان حیوانات در آثاری نظیر کلیله و دمنه و موش و گربه و امثال ذالک موید این ادعاست که حتی تصور مخالفت با دیدگاه فرمانروایان رعشه بر اندام خیلی ها می انداخته است در حالی که هر انسانی در هر مقام و جایگاهی خواه ناخواه در معرض خطاست که اگر چنین نبود چیزی به نام توبه و استغفار وذکر موضوعیت نداشت . این سنت و رویه غلط در دربارها به اندازه ای جا افتاده بود که حتی وزیرانی که به عنوان امین و مشاور وظیفه داشتند در صورت مواجهه با یک تصمیم غلط نظر خود را به گوش فرمانروا برسانند از ترس جان خود دچار ناحق گویی می شدند .
در کمتر اثر تاریخی که همزمان با حیات یک پادشاه نوشته شده ما با مطلبی انتقاد آمیز مواجه می شویم ولی همین که فرمانروایی ساقط می شد سیل نقدها به رفتار و گفتار و پندار او به راه می افتاد و همه خود را دلسوز و تذکر دهنده توصیف می کردند . به طوری که به شهادت تاریخ بهترین آثار مکتوب و رواج مکاتب فکری در برزخ ایجاد شده بین سقوط یک سلسله و بر سر کار آمدن سلسله ای دیگر به منصه ی ظهور رسیده است .
ما اکنون در عصر ارتباطات به سر می بریم که سکوت در برابر آنچه در جهان کنونی می گذرد با توجه به تنوع امکانات برای بیان وقایع قابل دفاع و توجیه نیست . عصر کنونی ، عصر درآمیختگی منافع ملی و ملاحظات منطقه ای و جهانی است . در چنین شرایطی تعریفی که از شجاعت و فداکاری ارائه می شود باید بسیار دقیق و جامع و مانع باشد . لذا همان گونه که ایستادگی تمام قد در برابر زورگویی می تواند مصداق شجاعت باشد ، اذعان به لغزش و اشتباه نیز نیازمند از خودگذشتگی و شکسته نفسی و سعه ی صدر است . گاهی یک فرد جانش را فدا می کند و گاهی با اعتراف به خطا آبروی خودش را گرو می گذارد تا ملتی را نجات دهد. بزرگترین منفعتی که ما از مطالعه ی تاریخ و مرور سرگذشت پیشینیان عاید خود می کنیم جلوگیری از تکرار خطای آنهاست هر چند در حاشیه ی بازگویی تاریخ فرصت هایی هم برای مفاخره و احساس غرور به وجود می آید . پیام مشترک تمامی رویدادهای تاریخی این است که تفاوت انسان ها در تعداد و میزان خطاهای آنهاست دریافت همین پیام برای عبور ایمن از باریکترین گذرگاه های تاریخی کفایت می کند!