وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    اقتصاد یعنی چه؟  

    توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 17 ارديبهشت 1403 108 0
      سرمقاله 18 اردیبهشت 1403 محمد عسلی              اقتصاد یعنی چه؟
    سعدی در باب اقتصاد، معیشت، فقر، غنا، کاشت و داشت و برداشت و حتی اندیشه اقتصادی چه لطیف و مستدل سخن  ها دارد و چه ساده و روان ما را به امور اقتصادی توجه می  دهد وقتی می  گوید:
    «عمر گرانمایه در آن صرف شد
    تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا...»
    و یا وقتی می  گوید:
    «شب چو عقد نماز می  بندم
    چه خورد بامداد، فرزندم»
    فقط کافی است سری به بوستان و گلستان بزنیم و یا جدال سعدی با مدعی را در باب توانگری و درویشی بخوانیم و اندیشه کنیم که چه ربطی بین تحرمه عِشا هست و انتظار عشا؟
    آری اقتصاد با جان و تن و اندیشه و کار و معاش ما ارتباط نزدیک دارد. بدون اندیشه اقتصادی نمی  توان شغل مناسبی داشت و یا اصلا شغلی داشت.
    اینکه چگونه تولید کنیم؟ چه چیزی تولید کنیم؟ چه ابزاری برای تولید به کار گیریم؟ چگونه و چرا باید منابع تولید را بشناسیم؟ از چه موانعی باید عبور کنیم؟ قدر آب، زمین و قابلیت  های آن را چگونه بدانیم و چرا؟
    آیا زمین با تمامی توانایی  هایش در حال ضعف و ناتوانی است و قابلیت  های خود را از دست می  دهد؟ چرا؟
    محیط زیست در چه وضعیتی قرار دارد؟ چرا باید به خوبی مدیریت و حفظ شود؟
    آیا می  توانیم در رقابت  های اقتصادی با ابزارهای سنتی و قدیمی همان تولیدات و بهره  ای را ببریم که با ابزارهای فنی، پرسرعت و تکامل یافته می  بریم؟
    و مهم  تر آنکه در قرن اخیر که صنعت الکترونیک و هوش مصنوعی جهان مادی را سرعتی داده  اند در حد سرعت نور، ما در کجای این رویدادها قرار داریم؟
    راه رفتن، نشستن، خوابیدن، دویدن، پا به پای مردم کار کردن، اندیشیدن و اندیشه  ها را هویت دادن و هویت  ها را بالفعل کردن و پس از آن آرزوها را ورانداز کردن و برای تحقق آنها اراده را به کار گرفتن همه و همه نقشی تمام عیار در معیشت و اقتصاد دارد. نقشی که نمی  توان از آنها گریز داشت و گزیر غیرمادی برای آن انتخاب کرد.
    این سخنان به معنای اقتصاد را زیر بنا دانستن و دین و فرهنگ و هنر را روبنا تعریف کردن نیست. ربطی به دیدگاه مارکس و انگلس هم ندارد.
    سعدی در قرن هفتم هجری می  زیسته و مارکس و انگلس در قرن نوزدهم میلادی تفاوت ششصد سال است.
    به این حکایت توجه کنیم:
    سعدی می  گوید: درویشی را ضرورتی پیش آمد، کسی گفت: فلان نعمتی دارد بی  قیاس اگر بر حاجت تو واقف گردد همانا که در قضای آن توقف روا ندارد گفت: من او را ندانم. گفت: منت رهبری کنم. دستش گرفت تا به منزل آن شخص درآورد، یکی را دید لب فرو هشته و تند نشسته، برگشت و سخن نگفت. کسی گفتش چه کردی؟گفت عطای او را به لقای او بخشیدم.
    این حکایت دو مفهوم دارد. مفهوم اول نیاز است. آن هم نیاز مادی و مفهوم دوم رفتار شخص ثروتمند مورد نظر و خوی پسندیده درویش، به دیگر سخن آنکه نیازهای مادی و رفتارهای روانی به نوعی ریشه در یکدیگر دارند و هر عملی را بازتابی است که نمی  توان از بعد اقتصادی آن گذشت.
    سعدی در باب توانگری و درویشی به ظرافت از توانگران در مقابل مذمت درویشان دفاع کرده و گفته است: اگر قدرت جود است و قوت سجود، توانگران را به میسر شود که مال مزکا دارند و جامه پاک و عِرض مصون و دل فارغ و قوت طاعت در لقمه لطیف است و صحت عبادت در کسوت نظیف. پیداست که از معده خالی چه قوت آید و از دست تهی چه مروت و از پای خسته چه سیر آید و از دست گرسنه چه خیر؟
    فراغت با فاقه نپیوندد و جمعیت در تنگدستی صورت نبندد. یکی تحرمه عِشا بسته و دیگری منتظر عَشا نشسته. هرگز این بدان کی ماند؟...»
    این سخنان سعدی و بیش از اینها در باب توانگری و درویشی و به تعبیر دیگر در باب اقتصاد معیشت همه به معنی وجود رابطه  ای بین نیاز جسم و نیاز روح است که هر دو دو روی یک واقعیت هستند.
    اقتصاد گرچه سالیانی است علمیت آن به اثبات رسیده و دانشی است که در دانشگاه  ها تدریس می  شود و از آن مکاتبی حاصل شده که شعبات آن اگر کاپیتالیستی یا سرمایه  داری باشد و یا سوسیالیستی و یا اقتصاد اسلامی ریشه در نیازی دارند که دانشمندان هر کدام به نوعی به آن پرداخته  اند.
    نمی  توان به مصلحت یا به فوت شدن فرصت و یا به هر بهانه  ای از کنار آن گذشت زیرا به فرموده پیامبر اسلام(ص) «کادالفقر ان یکون کفرا» [همانا فقر به کفر می  انجامد] و یا به قول امام علی(ع) الفقر الموت الاکبر. جامعه فقیر یا فقرزده جامعه  ای سالم، با ایمان و عاقبت به خیر نیست. اقتصاد را دریابیم که همه  ی راه  ها به آن ختم می  شود.
    اقتصاد یعنی دانش بر قراری تعادل بین نیاز و منابع و تلاش و تا انسان بر روی زمین هست نیاز هست، نیاز به داشتن شکمی سیر. مأوایی آرام. سلامتی پایدار. عشقی مستمر و شغلی که از آن آب و نانی بدر آید و فراغتی ایجاد کند.
    والسلام
     
    شماره روزنامه:8036
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.