با فاصله روبروى پيشخوان نانوايى ايستاده بود تا مشترى نان را بگيرد و دور شود؛ هفتصد تومان از كيف دستى بيرون آورد و نصف نان سنگگَك خواست؛ فروشنده در پاچال نانوايى عذرش خواست و گفت: نان نصفه نداريم؛ كمى پس از جستجو در كيف عزم رفتن كرد... متكدى نبود و نگذاشت شخص ديگرى از اين ماجرا خبردار شود؛ اين ماجراى دو روز پيش است در گوشه اى از همين كلانشهر!