روزنامه عصر مردم در سراسر جهان یک پورتال خبری آنلاین آنلاین و منبع برای محتوای فنی و دیجیتال برای مخاطبان با نفوذ خود در سراسر جهان است. شما می توانید از طریق ایمیل یا تلفن به ما بپیوندید.
+(98) 713-234 8010-13
جامعه ي افسرده ما روز به روز لاغرتر مي شود و علائم باليني يک بيماري مرموز را از خود بروز مي دهد . برخي چيزها ظاهرا هيچ ارتباطي با ما ندارد . مثلا خشکسالي يا کرونا و تغييرات آب و هوايي اما اين که خودمان مقصر فرونشست زمين و رکورددار در دنيا شده ايم و در خيلي چيزهاي ديگر هم رکورد دار هستيم و به روي خودمان نمي آوريم بماند ! چه مي توان کرد ؟ پر بيراه نيست که مي گويند حساب و کتاب مصرف آب از دستمان در رفت و مسئولين متخصص و هوشياري هم نداشتيم . مقصر تورم و گراني هم خودمان هستيم چرا که اگر پايمان را از اين خطه بيرون بگذاريم متوجه مي شويم که خيلي جاها از اين خبرها نيست و اگر هم باشد در اين سطح و اندازه نيست ! اگر کسي از خارج وارد شود و بگويد چه کساني اين کالاهاي گران را خريده اند ، همه مردم دست بلند مي کنند و مي گويند ما ، لذا عقل حکم مي کند که ما مشکلاتمان را در رديف بدهکاري بنويسيم و داشته هايمان را در رديف بستانکاري . شايد کسي در دنيا پيدا شود که بتواند با تکيه بر چنين داشته هايي ، چنين مشکلاتي را حل کند ! اما مدنيت و تمايل به استقلال ايجاب مي کند که هر ملتي خودش مشکلات خودش را حل کند چرا که ساير ملت ها و گردانندگان آنها اگر امتيازي بدهند ، صد برابر آن را مي گيرند . حرکت به سمت پيري جمعيت و بي ميلي جوانان به ازدواج را نه مردم مي خواهند و نه مسئولين ولي به عنوان واقعيتي تلخ همه را آزار مي دهد . از يک طرف مسکن گران است و از طرفي ديگر چند ميليون خانه ي خالي داريم . بايد بگرديم در دنيا ببينيم کسي مي تواند اين دو مشکل را همزمان حل کند . بدان مي ماند که ما براي انتقال گندم از پاي خرمن به آسياب يک طرف بار قاطر را گندم ريخته ايم و براي ايجاد توازن در طرف ديگر آن سنگريزه ريخته ايم.هر آدم عاقلي به ما مي خندد ! در اين وضعيت هم قاطر عذاب مي کشد و هم خودمان قادر به حمل گندم زيادي نخواهيم بود و تازه هزينه علوفه و جو قاطر هم بر روي دوشمان است و بايد خستگي و ريکاوري حيوان زبان بسته را هم به حساب آوريم !! لذا نيازمند شخص عاقلي هستيم که سنگ ريزه ها را خالي کند و به جاي آن گندم بريزد تا هم بار قاطر سبک شود و هم حمل آن مقرون به صرفه باشد ! مردم ما آنقدر کمبود شادي و عقده ي دورهمي برگزار کردن دارند که وقتي سيل مي آيد همه به قيمت جانشان به تماشا مي آيند و با موتور و دوچرخه خود را به آب مي زنند ! براي شرکت درعروسي و عزا هم که سر مي شکنند چرا که به هر حال گونه اي دور همي براي همنوايي است . حالا اين که چرا مردم شاد نيستند معلوم نيست ! اما همين مردمي که به افسردگي معروف هستند روزي چند هزار جوک و شوخي در فضاي مجازي رد و بدل مي کنند تا به اصطلاح حال و هوايي عوض کرده باشند. زماني بود که براي گرم کردن مراسم عروسي از مطرب ها دعوت مي کردند اما حالا همين که صداي موزيک در هوا منتشر مي شود صدها نفر با قر و قميش به ميانه ي ميدان مي آيند و شوري بر پا مي کنند که بيا و بنگر و بعد هم مي گويند ما شادي نداريم و افسرده ايم که البته درست مي گويند چرا که شادي بايد مستمر باشد و از درون بجوشد نه اين که عده اي تشنه ي خنديدن و رقص و آواز همين که در يک عروسي به هم مي رسند ، سر از پا نشناسند و کار به افراط و تفريط هم کشيده شود . بنده خدايي مي گفت ما بايد داشته ها و مشکلاتمان را به مناقصه و مزايده بين المللي بگذاريم و با صداي بلند بگوييم ايهاالناس ما اين همه منابع و معادن و جاذبه هاي گردشگري و موقعيت ژئوپولتيک و نيروهاي انساني باهوش و از همه مهمتر گنج و زير خاکي داريم که رندان مشغول تخليه آن هستند و در مقابل مشکل معيشت و مسکن و بيکاري و گراني و بيماري و بي دوايي و از همه مهمتر فقر فرهنگي و خرافات و خزعبلات هم داريم . با آرامشي عجيب که ظرف 6 دهه به آن خو گرفته ام به او گفتم . خيلي خودت را خسته نکن بعضي چيزهايي که شما مي گويي داريم داريم اگر نداشتيم حال و روزمان بهتر بود ! مثلا همين نفت . همه بدبختي ما بر سر داشتن نفت است . کشوري که نفت دارد و توسعه يافته هم نيست و نظم و نسقي هم ندارد معلوم است که نبايد آرامش داشته باشد . يعني اجازه نمي دهند و هي خار زير پاي ما و هندوانه زير بغلمان مي گذارند که راهش را هم بلد هستند چرا که مستشرقين طي چند صد سال نفوذ و کسب اطلاع از خلق و خوي ساکنان اين سرزمين و تفتيش در ذائقه ي عمومي مي دانند چگونه براي ما دردسر درست کنند . همين افغانستان فلک زده را در نظر بگيريد که چگونه آنها را به جان هم انداخته اند و تمام همسايگان افغانستان به اين کشور مثل گوشت قرباني نگاه مي کنند . روس ها و انگليسي ها و چيني ها و پاکستاني ها و عرب ها و هندي ها و آمريکايي ها و اروپايي ها در همين يک گله جا فرش خودشان را پهن کرده اند . يکي اسلحه مي دهد ، يکي پول ، يکي بهانه و ديگري انگيزه و هر کسي هم سهم خودش را مي برد . سهم مردم افغانستان هم غير از دربدري ، فقر ، بيماري ، مرگ ، خرافات و خزعبلات و تحمل اين مصيبت ها و تسليم در برابر آنچه پيش مي آيد چيزي نيست ! دنيا به صحنه قلدري و زورگويي تبديل شده و کمتر کسي با زبان آدميزاد حرف مي زند و با نصيحت و شعار و توصيه و دست روي دست گذاشتن هم کسي به جايي نمي رسد . به نظر مي آيد مردم دنيا بايد به خودشان بيايند و هر کسي از خودش شروع کند تا قطره قطره به هم بپيوندند و جاري شوند و دريايي تشکيل دهند و همينطور شاعرانه و در عالم خيال همدل و همزبان شوند و از اين بحران و هزاران بحران ديگر با کمترين هزينه عبور کنند که البته اين ها حرف مفت است و نمي شود و نخواهد شد ! دنيا به قدري دچار هرج و مرج شده که زمين هم ديگر در مدار خودش نمي چرخد و راه خودش را گم کرده است از يک طرف سيل مي آيد و از طرفي ديگر آتش ، بيماري کرونا هم که قوز بالا قوز است ، اداره ي کنندگان دنيا هم که عقل درست و حسابي ندارند و همه به چشم دشمن به هم نگاه مي کنند و با اين وضع نبايد انتظار همگرايي براي حل مشکلات جهاني نظير جمعيت ، غذا و آب و هوا و بهداشت داشته باشيم . بهترين کار اين است که همه مردم دنيا زير درخت چکنم قرار ملاقات بگذارند و عقلشان را روي هم بريزند و دست آخر خاکي توي سر خودشان بکنند .
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
1400/11/27 سرمقاله