وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    رنج های درهم تنیده  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 09 خرداد 1403 125 0
    سرمقاله 10 خرداد 1403 اسماعیل عسلی              رنج های درهم تنیده
    متوازن کردن مدرسه ، جامعه و اجتماع به معنای همسو کردن پیام هایی که توسط رفتارها و مناظر و اشکال و نمادها به کودکان و نوجوانان داده می شود وظیفه ای نیست که آموزش و پرورش به تنهایی از عهده ی آن برآید . ترس اولیاء دانش آموزان از این که فرزندانشان به تنهایی در جامعه رها شوند و نگرانی معلمان از این که بچه ها تحت تاثیر رفتار و پدر و مادر ، شاهد مغایرت بخشی از آموخته های خود با آنچه در خانواده می گذرد باشند و از همه مهمتر دغدغه مندی اولیاء از این جهت که برخی معلمان از طریق آموزه های ناهمخوان با اقتضائات زمانه خنثی کننده ی چارچوب های تربیتی ارائه شده در خانواده باشند از جمله موضوعات مورد بحث در انجمن های اولیاء و مربیان است.
    به یاد می آورم که در جلسه ای به عنوان سخنران در جمع دانش آموزان دبیرستانی حاضر شدم و از نوع پرسش هایی که برخی از دانش آموزان روی کاغذ نوشته و به دنبال پاسخ آن بودند متوجه شدم که مربی پرورشی مدرسه مواردی را به آنها متذکر گردیده که منبع موثقی نداشته و نتوانسته آنها را متقاعد کند و در واکنش به اصرار دانش آموزان برای معرفی منبع و ماخذ چنین آموزه هایی گفته بود که به ما گفته اند چنین سخنانی را به شما منتقل کنیم . این موضوع به حدودا بیست سال پیش برمی گردد که هنوز برای بسیاری از رفتارهای ممنوعه جایگزینی معرفی نشده بود و خانواده ها بعضا بی اعتنا به توصیه های ارائه شده در مدرسه خودشان شیوه هایی برای جلب رضایت فرزندانشان به کار می گرفتند که نشان دهنده وجود زاویه و شکافی عمیق بین مدرسه و خانواده بود و جالب اینجاست که نه مدرسه و نه خانواده ، جامعه را به عنوان یک کانون تربیتی قابل اعتماد به رسمیت نمی شناسند ؛ گو این که خود را در ایجاد وضعیتی که بر آن حاکم است دخیل نمی دانند .
    مشابه چنین چیزی هم در خانواده و جامعه اتفاق می افتد به این معنا که پدر و مادر یا کسانی مانند مغازه دارها و راننده ها و همسایه ها و رهگذران و ...که دانش آموزان خواه ناخواه در جامعه با آنها سر و کار دارند ، به رفتار نسل جدید معترض هستند و مدارس را مقصر می دانند !!
    زمانی که در دبیرستان تدریس می کردم روزی در جلسه امتحان ادبیات متوجه شدم که یکی از دانش آموزان مشغول تقلب کردن و بازنویسی مطلبی است که آن را روی کاغذ کوچکی نوشته بود . با شتاب به طرف او حرکت کردم که ناگهان معاون مدرسه مانع شد و مرا به گوشه ای کشاند و گفت : رهایش کن . چند روز پیش خواهرش که دختر زرنگ و باهوشی هم بوده برای این که او را به شخصی پولدار شوهر ندهند خودکشی کرده و این دانش آموز حال و روز خوبی ندارد و ممکن است واکنش مناسبی به رفتار شما نداشته باشد .
    گاهی که به عنوان معلم با شور و حرارت از اخلاق و صفات نیک و ستودگی دانشوری سخن می گفتم احساس می کردم برخی از دانش آموزان با نوعی بی تفاوتی به من نگاه می کنند زیرا در نگاه آنها که در منطقه ای کاملا محروم و آلوده به انواع آسیب ها زندگی می کردند ، دانش اندوزی و درستکاری وصله ی ناجوری بود که هیچ تناسبی با سبک و سیاق زندگی آنها نداشت وقتی به آنها گفته می شد چرا با خود زنجیر و چاقو حمل می کنید می گفتند برای این که بتوانیم با خیال آسوده خود را به خانه برسانیم !
    دانش آموزی داشتیم که اگر چه به دلیل بدرفتاری که داشت باید پدر و مادر خود را به مدرسه می آورد ولی حاضر به انجام این کار نبود زیرا شرایط تاسف بار پدر و مادرش که هر دو معتاد بودند به گونه ای نبود که بتواند از آنها رونمایی کند . همین دانش آموز وقتی که دستش شکسته بود آن را با تخته ای که از صندوق میوه جدا کرده بودند بسته بود و با احساس درد شدید سر کلاس می نشست و زمانی که مدیر متوجه این موضوع شد با هزینه ی شخصی اش او را به بیمارستان برد .
    ما گاهی اوقات روی موضوعاتی حساس می شویم که اساسا جایگاهی در زندگی مردم ندارد و جامعه از آن عبور کرده است و نمونه های بدتر از آن هم در زوایای خانه ها و مهمانی ها به چشم می آید .
    دانش آموز دختری که هر روز از پدر شیشه ای خود کتک می خورد و در خانه امنیت ندارد از لحاظ روحی در شرایطی به سر می برد که با هر سخن اغوا کننده ای راه خود را گم می کند.
    برخی از جوانان و حتی نوجوانان مشکل روحی و روانی دارند به طوری که از نظر قانونی حتی اگر مرتکب جرمی هم بشوند نمی توان حکمی جز ارجاع به مشاور و روانشناس برای آنها صادر کرد برخی رفتارها تفسیری جز این ندارد که چون ما مسئولان کار خود را به خوبی انجام داده ایم بنابراین هیچ مشکلی نباید وجود داشته باشد در حالی که مشکل دقیقا به خود مسئولین برمی گردد .
    اختلاف سطح فرهنگی در جامعه ی ما در حدی است که برخی از طبقات اجتماعی صدا و سیما را متهم به بدآموزی و ولنگاری می کنند و در عین حال اکثر مردم احساسشان این است که صدا و سیما خیلی دست پناه چراغ می گیرد و برنامه هایش شاد و جذاب نیست .
    این که در مجلسی نشسته باشی و سخنران چیزی بگوید که موجب خنده ی یکی و گریه ی دیگری بشود مفهومی جز این ندارد که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که از لحاظ فرهنگی دو قطبی محسوب می شود . در یک مدرسه غیرانتفاعی دختری در حالی که چند میلیون تومان خرج مو و آرایش خود کرده بدون هیچ مانعی سر کلاس حاضر می شود و در مدرسه ای دیگر شرایط به اندازه ای سخت گیرانه است که پدر و مادر دانش آموزان هم شاکی می شوند .
    در چنین جامعه ای با این همه رنج های درهم تنیده چه می توان کرد؟
     
    شماره روزنامه:8055
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در چهارشنبه, 09 خرداد 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.