دست هایی مدام در کار بودند و پاهای پرتلاشی که خستگی نمی شناختند.
یک زن، یک مرد و راهی که از گذشته های دور نقطه آغازی داشت و نقطه پایانی برای طی طریق. گاو و گوسفندانی که شیر و گوشت و پوست و پشمشان زندگی را معنا می بخشیدند.
زن و مرد در کنار هم و با هم به کشاورزی و دامداری دلمشغول بودند. کشاورزی و دامداری رابطه ای مستقیم با هم داشتند و یکدیگر را پاسخ می دادند تا قبل از آنکه شهوت بر مرد یا زن غلبه کند، ازدواج یک سنت، ضرورت و ساده می بود و علیرغم بهداشتی که مثل امروز مطمح نظر نبود. بچه های قد و نیم قد و پشت سر هم، پشتوانه دلبستگی و ارتباطات عاطفی برای امید به آینده بودند تا کار پدر را پسر و کار مادر را دختر ادامه دهد.
فساد چندان معنی نداشت، دروغ و ریاکاری و کلاهبرداری در روستاها کمتر مشاهده می شد. باورها و اعتقادات هر چند بعضا پایه منطقی و عقلانی نداشت و بیشتر به خرافات می مانست اما دلی بود، چنانکه بازدارنده از خطا و خلاف و گناه بود و مشوق پاکی و درستکاری.
زنان و دختران از شیردوشی و پشم ریسی گرفته تا علف چینی و دامداری و گلیم بافی و بچه داری و تمشیت خانه پیوسته در کار بودند.
خستگی از کار روزانه، خواب شیرین شبانه را به دنبال داشت و زندگی در کنار طبیعت بکر و زیبای خداوندی امیدافزا می نمود و اگر در بسیاری مواقع فقر و بی چیزی سخت بود، قناعت و عزت نفس تلخی آن را کاهش می داد.
حاکمیت فئودالیته و ارباب و رعیتی هرچند غمبار و بعضاً زجرآور می نمود اما امنیت ایل و روستاها را تأمین می کرد و سرمایه خوانین کشاورزی را رونق می داد و از بسیاری جرائم شخصی پیشگیری می کرد.
از قرن هفدهم که ماشین به زندگی شهری و روستایی سرعت بخشید و به مرور دستاوردهای علمی، صنعتی و فنآوری های نوین به بازار آمدند، زندگی از مسیر طبیعی خارج شد و راه مصنوعی و صنعتی را طی کرد چنانکه فرهنگ ها، سنت ها، تمدن ها و نهایتاً رفتارها و گفتارها و اندیشه ها تحت تأثیر تهاجم صنایع غرب دچار فروپاشی و تغییر شدند. پوشش زنان و دختران چه در غرب و چه در شرق چنان تغییر شکل و اندازه داد که هیچ تناسبی با گذشته نداشت.
دوره فئودالیته به سر آمد، شوالیه ها و سردمداران کلیسا و خوانین زمین دار به شرکت های تولیدی و دستاوردهای صنعتی روی آوردند تا آنجا که نام و نشان هایشان نیز تغییر کرد. صنعت، زنان و دختران و مردان را به فضاهای تنگ کارخانجات کشاند و در هرم هوای ناسالم زیر باد کولرها به قطعه سازی ماشین آلات مشغول کرد. نویسندگان و شاعران فریاد آزادی سر دادند تا سلسله های پادشاهی به اتهام استبداد و دیکتاتوری تحت تأثیر انقلاب-های صنعتی و سیاسی و ایدئولوژیک فرو ریزند و جای آن را به اصطلاح حکومت های مردمی به نام دموکراسی بگیرند.
حکومت های دموکراسی روی پادشاهان مستبد دوران سلطه را سفید کردند چنانکه خوی جنگی سردمدارانشان در رقابتی پایان ناپذیر با یکدیگر، ساخت سلاح های مخوف کشتار جمعی را سرعت بخشید تا آنجا که در جنگ جهانی دوم دو شهر پرجمعیت ناکازاکی و هیروشیما بمباران اتمی شدند و میلیون ها نفر در دم جان دادند و بعد از جنگ، همان ها که نسخه حقوق بشر نوشتند و انتشار دادند و سازمان ملل را برای تحکیم صلح و دوستی دائر کردند، بیش از مغولان و بربرها و وایکینگ ها آدم کشتند و به نام صلح میلیون ها نفر را آواره دشت و کوه و دریا کردند و هم اینک نیز چنین می کنند.
زندگی ماشینی و پیشرفته امروز که نوید هوش مصنوعی آن از بلندگوها بلند است و مژده فتح سیارات دیگر در اندیشه دانشمندان مدام اطلاع رسانی می شود، هم سلامت تن و هم سلامت روان شهرنشینان را به مخاطره انداخته و اگر چه پیشرفت های بهداشتی مرگ و میرهای نوزادان و کودکان را به شدت کاهش داده اما سختی زندگی و لذت طلبی به شیوه غربیان موجب شده همسران رغبتی به فرزندآوری نداشته باشند و کشورها با جمعیت پیری مواجه شوند که ترجیح دهند مهاجرپذیر شوند. هرچند تداخل فرهنگ ها و رفتارها موجب از هم گسیختگی نظم اجتماعی برآمده از ماشینیسم شود.
به هر تقدیر گرچه پیشرفت های علمی و فنآوری صنعتی امری مقبول می نماید و فلسفه وجودی دانشگاه ها برای تحقق این امر است اما روند امور به گونه ای توسعه یافته و پیش برنده شده است که دیگر ماشین در اختیار انسان نیست. بلکه این انسان است که به دنبال ماشین می دود و در اسارت دستاوردهای تکنولوژی قرار گرفته است نه از فرهنگ معناداری که بتواند آرامشی در پی داشته باشد خبری هست و نه از رفتارهای تعیین کننده امنیت.
همه چیز پوست انداخته و بعضا از ریشه پیوند خورده است. پیوند نانجیبی به عفت، پیوند پول پرستی به قناعت. پیوند هوس بازی به عشق. پیوند خیانت به امانت داری. پیوند چشم و هم چشمی به ساده زیستی و نهایتا بسیاری پیوندهای بی ثمری که در اعماق روح و جان آدم ها ریشه دوانده است نه اعتقادی به خدای بازدارنده از گناه، و نه باورهایی که بتواند پلیس وجدان های بیدار باشد.
نمونه ظلم و تعدی و جنایت های مستمر را که ناشی از پیشرفت های علمی و صنعتی است می توان در غزه مظلوم توسط اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار مشاهده کرد. ظلمی که روی ظالمان تاریخ را سفید کرده است و در رسانه های خریداری شده و اجیر غربی توجیه پذیر می نماید.
این است تحولات شوم تاریخ که هر دم حوادث ننگ آوری را با افتخار رسانه ای می کند و چه تغییراتی که هیچ افتخاری برای بشریت جز آنکه بگوییم ظلوماً، جهولا ندارد.
راستی ما از کجا به کجا رسیدیم؟ سئوالی که پاسخ آن برای همگان معلوم است
والسلام