در وادی گم شدگانی که زمین را مأوای تلاش و کوشش برای ارضای غرایز و امید و آرزوهای خود دانستند هرچند خورشید تابید، آسمان بارید و هوا برای زنده ماندن پیوسته در دسترس بود و درختان و گلها و گیاهان با عطر سحرآمیز خود چونان پرندگان نیروی محرکه عشق شدند اما دردی و هجرانی فراتر از این همه نعمات آدمی را به جستجو وا داشت تا گمشده راه هدایت را بیابد و درد فراق طولانی و تاریخی خود را با وی در میان گذارد. نخست ستاره بود و آفتاب و ماه و چون پیامی از آنها نیامد توتمهای دیگری شاخص شدند و نهایت اینکه آدمی درد خود را در خود جست آدمیانی از میان آدم با رسالت پیامبری آمدند. بعضیها به راست و بعضیها به مصلحت.
سلسله پیامبران چونان معلمان کلاسهای اول تا دانشگاه رتبهبندی شدند و شرایط زمانی و هم مکان درجات آنها را تعیین کرد.
به نسبت رشد فکری و دانش و سنتی که تمدن و فرهنگ را رقم زد پیامبران رسالتی نو یافتند تا آنکه کسی آمد خوبتر، کاملتر و داناتر، آنچنان که ختم هدایت و پیامبری را رقم زد.
محمد(ص) آمد در مکانی که جهل و نادانی طغیان میکرد و حب مقام و ثروت دست مدعیان حکومت را به خون آلوده میساخت و دختران نوزاد را زنده به گور میکرد.
کسی آمد در شرایطی که بتپرستی دکانی برای فریب تودهها بود و جهل و تعصب و قومگرایی و قبیلهگرایی بسیاری را بر سر چاه آبی که مورد منازعه بود به کشتن میداد.
کسی آمد در شرایطی که زنان ابزاری برای لذتطلبی و وسیلهای برای بیگاری و از کمترین حقوق طبیعی بینصیب بودند.
توهینها و آزارها دید، او را دیوانهای شاعرمسلک شمردند بر سر و صورتش سنگ زدند و بارها به قصد کشتن وی جنگجویان خود را بسیج کردند.
اما او برای رسالتی انتخاب شده بود که میباید از این گدارها و سختیهای دوران عبور کند و طعم تلخ و شیرین حیات طیب را بچشد.
محمد(ص) پیامبری شد برای تمامی دورانها و سرزمینها در جهانی که امروز علیرغم آن همه دستآوردهای علمی، انسان برای تسکین آلام و دردهای ناشی از ظلم و بیداد امپریالیستهای خونخوار به او نیازمند است.
امروز مسلمانان با تمام قدرتهای مالی و نظامی در چنبره کاپیتالیسم و صهیونیسم خونخوار و تمامیتطلب چنان گرفتار مسائل معیشتی شدهاند که حتی در امنترین سکونتگاههای خود امنیت ندارند.
فلسطین مهد اولیه ظهور اسلام، سرزمین مقدسی که قبله اول مسلمانان بوده است و زادگاه پیامبران اولوالعزم در چنگال اختاپوس هزارپایی گرفتار است که علیرغم جهانی سراسر خونبار، هنوز نتوانسته است سرزمین خود را آزاد کند.
روح بالنده اسلامی که جز الله را بزرگ و قابل پرستش نمیداند و مسلمانان را زیر سلطه کافران جایز نمیشمارد چنان توفنده و طوفانی بر علیه حکام شرور صهیونیست و کاپیتالیست میشورد که گویی هیچ اسلحهای قادر به حذف و یا تضعیف آن نیست؛ وقتی مادر فلسطینی کودک خونین خود را بر سر دست میگیرد و میگوید: هر چه خدا بخواهد همان خواهم.
اسلام محمد(ص) بر قلبها حکومت میکند. بر باورها مینشیند و بر ارادهها فرمان میدهد. اگر چنین نبود از پس هزار و اندی سال این همه ملتهای سیاه و سفید و زرد و سرخ در سراسر گیتی در دین اسلام و پایبندی به آن از جان و دل و مال نمیگذشتند و تسلیم خواستههای ناصواب امپریالیستها میشدند.
محمد(ص) نه ستاره درخشانی بود بل خورشیدی گرمابخش و نورانی است که نام او، قرآن او، اخلاق او، دین او و سنت او تا دنیا دنیاست پابرجاست. افتخاری برای زمینیان و دانشمندان و فیلسوفانی که در طی سالیان دراز از محضر او، کتاب او، سنت او و قرآن او توشهها برداشتند و به فضل و کمالات رسیدند. دریایی عظیم که غواصان ماهر از آن درّ و گوهرهای کمنظیر صید کرده و میکنند.
تولدی دوباره و چندباره به هر ساعت و روز و ماه و سال از اوست. بماند و بماناد سنتی که او را شایسته بود و بس.
والسلام