سالیانی است بازار ویزاپراکنی و مهاجرپذیری با رنج بدون گنج داغ است و تبلیغات شبکههای مجازی و ماهوارهای برای سرخوردگان و جوانانی که به دنبال کسب و پیشه و درآمد دلاری هستند مستمرا ادامه دارد.
کاسموپولیتیسم «جهان وطنی» بر ناسیونالیسم «ملیگرایی» غلبه دارد هرچند حس میهندوستی فطرتاً برای غربتنشینان برجسته تر است اما به مرور، تغییر شرایط زندگی بسیاری از این احساسات و تمایلات را محدود و یا مغلوب میکند.
این سخن از پیامبر اسلام در روایات مختلف نقل شده است که: «حب الوطن من الایمان» دوست داشتن وطن «زادگاه» نشانه ایمان است. با توجه به همین سخن قطعهای توسط ادیبالممالک فراهانی سروده شده که در ادبیات فارسی به این شرح ماندگار شده است:
«تا ز بر خاکیای درخت برومند
مگسل از این آب و خاک رشته پیوند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خانه تو افکند
هیچت اگر غیرت است و دانش و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند
تاش نبرده اسیر و نیست بر او چیر
بشکن از او یال و برز و بگسل از او بند
آتش حبالوطن چو شعله فروزد
از دل مؤمن کند به مجمره اسفند»
ناسیونالیسم را اگر به معنای ملیگرایی و به تعبیر دیگر وطندوستی بگیریم رابطه قویتری با مذهب دارد تا آنکه بیوطنی یا جهانوطنی را بخواهیم با دیدگاههای دینی و مذهبی تطبیق دهیم. هرچند اسلام تمامی کشورهای اسلامی را دارالاسلام میخواند و مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را مانعی برای رفت و آمد آزاد مسلمانان نمیداند.
متأسفانه با سست شدن باورهای دینی و جذب شدن در تمدنهای ناشی از توسعه صنعت و فنآوری، مهاجرتهای ناشی از فقر، جنگ و زیادهخواهی در نیم قرن اخیر چنان افزون شده است که کشورهای پیشرفته صنعتی برای پر کردن خلاء جامعه پیر که به نیروهای جوان بویژه در کارخانجات صنعتی و خدمات نیازمند است مهاجرپذیری را همانند نوعی بردهداری مدرن دامن زدهاند به گونهای که مهاجران را از هر نظر مورد بررسی بدنی، روانی و توانایی کار قرار میدهند و وازدهها را پس میفرستند نمونه آن را میتوان در سال گذشته مثال زد که آلمان حدود سی هزار نفر از مهاجران افغان را پس فرستاد. اگر تعلقات وطندوستی با باورهای دینی و مذهبی به یکدیگر گره میخوردند مهاجرت غیر ضرور را بدینگونه شاهد نبودیم.
به نظر میرسد زندگی ماشینی و نیازهای جدید معیشتی بر باورهای ناسیونالیستی و مذهبی چنان تأثیر گذاشته است که مسلمانان از تعصبات دینی و باورهای مذهبی رفته رفته دور شده و در فرهنگ و صنعت غرب هضم میشوند. دامن زدن به جنگهای داخلی و واسطهای یا نیابتی از یک سو و از دیگر سوی در دست داشتن کلید تحریم به علت توسعه یافتگی صنعتی و فنآوریهای جدید که مانند ظروف مرتبطه همه مردم جهان را به نوعی نیازمند کرده است در دست استعمارگران به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا، استعمار جدیدی را رقم زده است که گویی اجتناب از آن به سادگی امکانپذیر نیست.
جنگ نظامی به ویژه در خاورمیانه بین کشورهای اسلامی که نمونههای آن را میتوان جنگ تحمیلی ایران و عراق، جنگ عربستان با یمن، حمله آمریکا به افغانستان و عراق، جنگ تحمیلی عراق بر علیه کویت، جنگ داخلی بین یمن شمالی و جنوبی را نام برد علاوه بر آنکه بسیاری از نیروهای جوان و کارآمد را به دیار نیستی فرستاد، هزینههای هنگفتی را به کشورهای مذکور تحمیل نمود و برعکس فرار سرمایه به کشورهای دیگر را چنان رقم زد که بیشتر اروپایی ها و آمریکاییها از آن سود بردند.
مهاجرت بیش از 5 میلیون ایرانی در خارج از کشور و استفاده مفت و مجانی از تحصیلکردهها و باتجربهها و ایجاد شکاف بین آنها و مردمشان به منظور دامن زدن به اختلافات سیاسی و فرهنگی جز آنکه آب را به آسیاب دشمنان ایران یا عراق یا افغانستان بریزد سودی برای مهاجران و کشورشان نداشته است.
تبلیغات جهانوطنان به این جهت که هر جا به تو خوش بگذرد همان وطن توست انسانها را از باورهای دینی و عِرق ملی چنان دور کرده است که گویی اصالتا آب و خاک خود را در کشورهای مهاجرپذیر میشناسند و به آن عشق میورزند.
حاصل تسلط کاسموپولیتیسم بر ناسیونالیسم و دینپژوهی و دینداری ترویج اندیشههای نهیلیستی «پوچگرایی» است تا به آنجا که بیدلیل و بدون منطق تمامی اندیشهها و افکار گذشتگان را مردود میدانند و در اذهان جوانان خلائی ایجاد میکنند که پر کردن آن با هیچ شیوه ای امکانپذیر نیست.
عملکرد غلط بعضی متولیان دینی و مذهبی و عدم انطباق دیدگاههای اسلامی با روند فرهنگ صنعتی از یک سو و از دیگر سوی تحولات تاریخی ناشی از توسعه و پیشرفت که نیازهای جامعه کنونی را با نیازهای جوامع گذشته بسیار متفاوت کرده نوعی تضاد اخلاقی و عقیدتی را در جوانان بسیاری سبب شده است که اغلب جوانان کشورهای اسلامی گرفتار انحراف از معیارهای دینی شدهاند و میتوان گفت که در این بازار سودا و سود و زندگی وانفسا جز پوستهای از دین چیزی باقی نمانده است گرچه حفظ ظاهر امری پسندیده است اما به سیب سرخی میماند که درون تهی و خراب است.
چه باید کرد سئوالی است که زمان به آن پاسخ خواهد داد.
والسلام