وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    سر و سامان به از این بی سر و سامانی نیست  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 05 آذر 1403 68 0
    سرمقاله 6 آذر 1403 اسماعیل عسلی                    سر و سامان به از این بی سر و سامانی نیست
    روند افزایش انتظارات از هوش مصنوعی با توجه به تصوری که از توانایی های این دستاورد تکنولوژی وجود دارد کار را به جایی رسانده که چند روز پیش یکی از آدم های خوش خیال شاعر پیشه می گفت اگر مدیریت اداره ی جهان را به دست هوش مصنوعی بسپارند همه چیز درست می شود گفتم روی چه حسابی این حرف را می زنی گفت : اول این که هوش مصنوعی ملیت و مذهب و نژاد خاصی ندارد که بخواهد تعصب به خرج دهد و هیچ حساسیتی در مورد پیشوایی او برای جهان به وجود نخواهد آمد .دوم این که اگر تمامی اطلاعات مربوط به کره زمین و موجودات آن از جمله انسان ها را به هوش مصنوعی بدهند و به او بگویند که مثلا چقدر منابع معدنی و غذایی و آب و درخت و کوه وجود دارد و تعداد حیوانات و انسان ها چه اندازه هستند خودش به طور اتوماتیک برای تولید و توزیع و مصرف تمامی انسان ها و حتی تنظیم خانواده برنامه ریزی می کند و دیگر نیازی به جنگ و دعوا و فحش و کتک کاری و ادعای ارضی و کاه کهنه باد دادن و کوس رسوایی این و آن را بر سر بازار به صدا درآوردن هم نیست . به او گفتم بالاخره هوش مصنوعی نیازمند دستیار است و کسانی باید اوامر او را اجرایی کنند ؛ فکر نمی کنی همان معامله ای را که با پیامبران کردند و همه چیز را بعد از آنها وارونه جلوه دادند با هوش مصنوعی بکنند گفت : مشکلی پیش نمی آید زیرا هوش مصنوعی می داند که چه کسانی باسواد و با شعور و دارای ظرفیت روحی و روانی بالایی هستند و آنها را برای مدیریت انتخاب می کند . وقتی دیدم حسابی عزم خود را جزم کرده که افسار دنیای رم کرده را به دست هوش مصنوعی بسپارد گفتم آمدیم و هوش مصنوعی خراب شد آنوقت همه در حالت بلاتکلیفی قرار گرفتند بالاخره هوش مصنوعی هم نیاز به انرژی دارد . البته ما نمی گوییم مازوت یا بنزین و گازوئیل بلکه می گوییم برق ! اگر برق قطع شد چه کنیم ؟ با اطمینان خاطر گفت ما به هوش مصنوعی می گوییم حداقل برای 50 سال آینده ظرف چند ثانیه برنامه ریزی کند و تکلیف همه را روشن نماید . گفتم ممکن است کسانی که هوش مصنوعی را سرهم بندی می کنند بدون این که ما بفهمیم به او اطلاعات غلط بدهند مثلا بگویند فلان نژاد را برتر در نظر بگیر و سهمیه فلان کشور را بچربان ، آنوقت تکلیف چیست ؟ اگر هوش مصنوعی پای ما را در پوست گردو گذاشت و جاسوس دشمن از آب درآمد ما باید چه خاکی بر سر کچل خود بکنیم ؟ از همه ی اینها گذشته مگر خداوند رحمان و رحیم طبیعت را با آن همه نظم و برنام ریزی در اختیار ما قرار نداده بود که می توانستیم بدون جنگ و خونریزی و حقه بازی در کنار هم زندگی بی دردسری داشته باشیم ؟ این ما بودیم که انگشت در چشم طبیعت کردیم و همه حساب و کتابهایش را به هم زدیم تا جایی که آب و هوا را وارونه کردیم و جایی که باید گرم باشد برف می آید و شب یلدا به جای زیر کرسی روی تخت روبروی پنکه لم می دهیم ! چه شد که به این روز افتادیم ؟ تعداد نفوس انسانی رو به افزایش است . زمین آلوده شده و یخ های قطبی در حال آب شدن است . منابع غذایی و سوختی رو به اتمام است . دریاچه ها رو به خشکیدن هستند و سقف پیرامونی زمین ترک برداشته و راه نفوذ تشعشعات زیانبخش را باز کرده و عنقریب است که نسل بشر مورد انواع و اقسام تهدیدها قرار گیرد ! چه بایدمان کرد ؟ اینجا بود که دوست خوش خیال و ترمز بریده ی ما که از ارائه ی چنین پیشنهاد دردسر سازی کور و پشیمان شده بود گفت جای یک کدخدای با انصاف در دهکده ی جهانی ما خالی است و ما دست روی هر کسی که می گذاریم تا او را جلو بیندازیم و نامزد اداره ی جهان کنیم تو زرد از آب درمی آید و در این حالت بلاتکلیفی راهی نمی ماند جز این که دست به دامان هوش مصنوعی شویم!
    به او گفتم هوش مصنوعی هم با این فرمان که جلو می رود دیگر برای کسی کاری باقی نمی ماند . این که دیگر زندگی نمی شود که دستگاه های تمام اتوماتیک خودشان همه ی کارها را انجام دهند و حلاوت زندگی را به کام همگان زهر مار کنند ! بالاخره ما تا کار نکنیم و خسته و گرسنه و تشنه نشویم نه از غذا خوردن لذت می بریم نه از نوشیدن و نه خواب راحت و سنگینی خواهیم داشت !
    در اینجا بود که این آقای خوش خیال فکر بکری به خاطر خطیرش خطور کرد و با اطمینان گفت : اصلا نیازی به دخالت هوش مصنوعی در اداره ی جهان نیست زیرا قرار است تراشه ای در مغز تمامی انسان ها کارسازی کنند که همه چیز را می داند و با تمامی زبان های جهان آشناست و دیگر حتی نیازی به درس خواندن و تحصیل کردن هم نیست ! و در این شرایط وقتی دانش همه ی انسان ها در سطحی عالی باشد زبان یکدیگر را می فهمند و به اصطلاح هم کفو می شوند و دیگر گریبان یکدیگر را به خاطر هیچ و پوچ نمی گیرند و به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی می کنند .
    گفتم مگر همین بشر دو پا روزگاری در بهشت نبود که می خورد و می خوابید و کسی هم به او کاری نداشت و از اطمعه و اشربه همه چیز برایش فراهم بود و حتی مشکل نامحرم و روگیری هم نداشت که بخواهد دست به عصا راه برود و از برگ انجیر برای لاپوشانی کمک بگیرد؟ خودش به دست خودش رفت سراغ میوه ممنوعه و کار را به جایی رساند که با پس گردنی از بهشت بیرونش کردند و الان باید با هزار رمل و اسطرلاب و انجام کارهای خیر از جمله بستن دهان از بدگویی و بستن چشم از بدبینی و بستن گوش از بدشنوی و بستن دست از دزدی و بستن پا از کجروی و قفل کردن مغز و خیال از نیت پلید خودش را به بهشتی که روزگاری در آن بوده برساند و تازه برسد به جای اول !
    بنابراین من فکر می کنم ما باید مطابق نظر حضرت حافظ عمل کنیم و فلک را سقف بکشافیم و طرحی نو در اندازیم و چون آدمی در عالم خاکی به دست نمی آید عالمی از نو بسازیم که آن هم شدنی نیست . نهایتا هر دو به این نتیجه رسیدیم که :
    "سر و سامان به از این بی سر و سامانی نیست"
     
    شماره روزنامه:8198
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در دوشنبه, 05 آذر 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3