امروز بیش از هر زمان دیگری نیروی برق قدرت سیستمی را محرکی است که اگر حتی برای لحظهای به خاموشی گراید شبکههای حمل و نقل، داد و ستدهای تجاری، عملکرد ادارات و حتی زندگی روزانه مردم در کوچه و بازار و خانه را مختل میکند. دیگر زمان آن گذشته است که کسی بتواند بدون ارتباطات ناشی از نیروی محرکه برق زندگی کند.
اگر تصویری از جهان امروز را در کنار جهان فردا قرار دهیم که جنگهای خانمانسوز و یا ناتوانی دولتها در تأمین نیروی برق و یا تخریب آن به جائی برسد که حتی مردم نتوانند چراغی را روشن کنند انسان امروز دیگر نخواهد توانست انسان غارنشین یا جنگلنشینی شود که بتواند مایحتاج خود را از آب و غذا گرفته تا پوشش با شکار حیوانات تأمین کند.
وابستگی شدید انسان امروز به برق و سایر حاملهای انرژی آنچنان او را آسیبپذیر، تنآسا و آسانطلب بار آورده که گوئی حتی بدون برق قادر به تأمین آب آشامیدنی هم نخواهد بود.
انسان دیروز با استفاده از نیروی بدنی می توانست زندگی خود را پیش برد چه در دوران کشاورزی و دامپروری و چه در دوره کارگری صدر بیماری های جدید عصبی، تنفسی، گوارشی، قلب و عروقی و سرطان های ناشناخته بیشتر ناشی از تغییر شرایط زندگی است.
این روند گرچه سرعت زندگی و تأمین خواستهها را آسان نموده و نیازهای بیشتری را روز به روز رقم زده است اما به همان نسبت و بلکه بیشتر در فقدان نیروی برق، انسانها را آسیبپذیر نموده است به شکلی که وقتی دو کشور متخاصم یکدیگر را تهدید میکنند منابع زیرساختی مانند مولدهای برق و منابع گاز و آب را در هدف اولیه بمبارانهای خود قرار میدهند.
چه باید کرد در این شرایط حساسی که هیچ جایگزینی برای زندگی بعد از برق و یا دیگر حاملهای انرژی متصور نیست. هرچند کشورهای صنعتی برای مقابله با آلودگی هوای ناشی از سوختهای فسیلی مبادرت به تولید اتومبیلهای برقی نمودهاند و این روند با سرعت خارقالعادهای به پیش میرود اما با حذف یک حامل انرژی و متوسل شدن به حامل انرژی دیگری مانند برق مردمان را بیشتر نیازمند نیروی برق میکند.
آیا راستی ادیسون به هنگامی که توانست اولین چراغ را از نیروی برق روشن کند و یا ارتباطی با برق هموار نماید تصور میکرد که تا به این اندازه انسان خود را نیازمند نیروی برق کند؟
از ناترازیهای موجود از برق و گاز و بنزین گرفته تا کمبود وسایل ارتباط جمعی در کشور، دولت را چنان غافلگیر کرده است که مجبور به برنامهریزیهای خاموشی و یا قطع گاز در ساعاتی از شبانهروز شده است. برای تأمین برق مورد نیاز مسلما به پول کلانی جهت سرمایهگذاری نیاز است که اگر میسر شود مدت زمان لازم و همراه با مدیریت متخصص و کارآمد شاید سالها به طول انجامد تا بتوان به ترمیم ناترازی ها اقدام کرد.
تنها راه منطقی و معقول این است که ارزش و قدر این حاملهای انرژی را بدانیم و در مصرف آن اسراف نکنیم زیرا ما وسیلهای آسان و همهوقت در اختیار داریم بدون آنکه فکر کنیم با چه سرمایهگذاری و هزینههایی به دست آمدهاند به طوری که هرگونه خواستیم از آن استفاده میکنیم.
به قول سعدی: تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی و یا این جمله معروف که قدر عافیت کسی داند که به عقوبتی گرفتار آید.
گرچه خاموشیها مدت زمان کوتاهی دارند و یا کاهش فشار گاز کوتاه مدت بوده است و قابل تحمل، اما باید از آن روزی بترسیم که قطع برق و گاز طولانی مدت شوند. آن وقت است که سیستمهای خدماترسان همه از کار میافتند.
زندگی شهری و روستائی امروز را نمیتوان حتی با ده سال قبل مقایسه کرد و وابستگیها و دلبستگیها را با گذشته مقایسه نمود. متأسفانه رفاهطلبی، آسانخواهی و سرعت سه ضلع مثلثی هستند که آرامش و آسایش طبیعی را از بشر سلب کردهاند. روند زندگی کنونی که آخرین آن را هوش مصنوعی رقم میزند هیچ افتخاری ندارد زیرا ما زمین را تخریب کردهایم. روند طبیعت را تغییر دادهایم. هوا را آلوده نمودهایم و زود باشد که برای زندگی در شهرها مجبور به استفاده از کپسولهای اکسیژن شویم. آن وقت دیگر روان انسانی ما با روان سیستمها در چالشی دائمی و یا در رقابتی دائمی خواهند بود.
امید است که آن روز نیاید.
والسلام