سرمقاله 6 بهمن 1403 محمد عسلی فاصله حرف تا عمل در وزارت فرهنگ و ارشاد
آه که چقدر حرف میزنیم!
آری فقط حرف میزنیم. با کلماتی از جنس فرمان که در قوانین و بخشنامهها و نامهها و بلندگوها و رادیوها و تلویزیونها و حتی گوشیهای همراه انعکاس دارند. آنقدر حرف زدهایم که بچههای دو ساله تازه به حرف آمده هم سخنران شدهاند.
اگر «فرهنگ» را از دوش وزارت ارشاد برداریم و فقط به «ارشاد» آن توجه کنیم متوجه میشویم که ارشاد هم با حرفهای تکراری در قالب الفاظ جدید تأثیرگذار نبوده است. اگر کارنامه نهادهای فرهنگی بازخوانی شوند آنها هم خیلی حرف زدهاند. اینکه تا چه میزان سخنها، وعظ و خطابهها توانسته باشند در رفتار تربیتی و فرهنگی تأثیرگذار باشند باید آنها را در رفتار مردم مشاهده کرد که متأسفانه داستان «من میزنم حرف خود، تو هم بکن کار خود» شده است.
اگر به قول معاون سیاسی استانداری فارس ریشه توانائی یا ناتوانایی نظامهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در آبشخور نظام فرهنگی است باید در یک بررسی آماری مشخص شود میزان ساعاتی که در جلسات مختلف اداری و اجلاسهای مختلف از طرف مسئولان صرف شده است چه تعداد ساعت و با چه هزینههایی بوده است. آنگاه متوجه میشویم که چه سرمایههایی را با حرف و حدیثهای مکرر به باد دادهایم.
سعدی در قرن هفتم به خوبی تشخیص داده بود که اینگونه سرودی را به یادگار گذاشته است:
«بار درخت علم ندانم به جز عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری»
اگر فرهنگ را رفتار برتر معنا کنیم که از دو کلمه «فر» و «هنگ» تشکیل شده است زیرساخت، هویت و قوالب آن ریشه در عمل دارد. وقتی کتابی چاپ میشود، روزنامهای منتشر میگردد و هنری عرضه میشود اگر خواننده، مخاطب و تماشاگر نداشته باشد یعنی فقط حرف زدهایم. مثل خیلی از وعده وعیدهائی که در حرف خلاصه میشوند.
وزارت فرهنگ و ارشاد وزارت حرف و سخنرانی نیست بلکه وزارت کار، تلاش، نظارت، سازماندهی و نگهداری است.
بیمایه فطیر است. پول، برنامه، مدیریت و اجرا چهار رکن عملگرائی است. اینکه بگوییم فلان میشود یا نمیشود کاری انجام نشده است فقط خداوند است که میتواند مصداق این آیه شریفه باشد «انما امره اراد شیئا فلذا ان یقول له فیکون کن فیکون» [چون به چیزی اراده فرماید میگوید باش پس میشود] بدیهی است که تبلور اندیشه میتواند خلاقیت ایجاد کند اما هر خلاقیتی برای اجرائی شدن شرایطی لازم دارد.
اگر واقعبین باشیم و به اطراف خود نگاه کنیم به خوبی متوجه میشویم که شرایط جهان و روند زندگی مردمان در حال تغییر و تحولاند و ما باید برای تحقق خواستههای فرهنگیمان با روشهای متناسب با شرایط تغییر یافته اقدام کنیم وگرنه در به همان پاشنه چند هزار ساله میچرخد که ورود و خروجی نخواهد داشت.
جناب آقای مهدی رنجبر! مدیرکل محترم جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، چهل و اندی سال است که از برخی مدیران قبلی حرفهای زیادی شنیدهایم و تلاشهائی که کمتر به ثمر نشستهاند. به این معنا که تغییری در رفتار فرهنگی مردم آنگونه که باید ایجاد نشده است.
شما که سخن از مردمیسازی و ترمیم شکافهای اجتماعی میزنید به خوبی میدانید که ارتباط فرهنگی با مخاطب با فاصله امکانپذیر نیست.
روزنامهها، کتابها، سینماها، تلویزیونها و گوشیهای تلفن همراه، وسائلی هستند که میتوانند این فاصلهها را بردارند.
به قول حمید مصدق: «در میان من و تو فاصلههاست/ گاه میاندیشم میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری/ دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصلههاست/...»
اگر روضهخوانی و گریاندن مردم به هر مناسبتی در ترمیم آلام آنان مفید باشد خنده هم باید در فاصلههای بیشتر و دورتر در امیدافزایی و دلخوشی آنان تأثیرگذار باشد.
وقتی پول ندارید که کتاب چاپ کنید لااقل کاروان شادی راه بیندازید. مراسم شاد برگزار کنید و از فرصتهای جوانپسند استفاده کنید و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنید.
چه میتوانم بگویم در این زمانهای که به قول برزویه طبیب «زمانه میل به ادبار دارد و چونانستی که گوئی خیرات مردمان را وداع کردستی.»
جوانان امروز بیش از هر زمان دیگری به دلخوشی و دلبستگی به فردا نیاز دارند. جوانان را دریابید و هم نوجوانان را.
والسلام