به فرض که میتوانستیم بشار اسد را نگه داریم، نه آنکه صرفا هدف نگهداری یک فرد و یا یک خاندان بود که پنجاه و اندی بر سوریه حاکمیت داشتند، بلکه از آن جهت که او در خط مقدم مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی بود و اینکه یکی از ارکان جبهه مقاومت محسوب میشد. اما بشار اسد نتوانست از یک پشتوانه مردمی برخوردار باشد و این نقطه ضعف بر سر سوریه همان آورد که بر سر رژیم قذافی آورد. به معنای دیگر اینکه تکیه بر حمایت خارجی و ارتش و اسلحه همیشه در مصافهای مقابله با مردمی که حاکمیتی را برنمیتابند و با آن سر مخالفت دارند. پیروزی به دنبال ندارد و در این شرایط است که همسایگان یا استعمارگران به نام حمایت از خلق مبارز و مردم و ملت و چه و چه اما با هدف حفظ منافع خود بر علیه یک حاکمیت وارد عمل می شوند تا تغییر حاصل شود و مردم به درستی نمیدانند که چه بر سرشان میآید زیرا وعده وعیدهای مخالفان و یا مهاجمان بستگی به شرایطی دارد که تغییر حاصل شده منافع ملی را تأمین کند نه آنکه وضعیتی مشابه لیبی و یا مصر را دامن زند که هیچ یک از خواستههای مردم انقلابی تحقق نیافت بلکه در، به همان پاشنه قبلی چرخید و رژیم سرهنگی بر نظام فرهنگی حاکم شد.
پس از سقوط رژیم اسد در سوریه تب و تابی در کشورهای اسلامی همسایه افتاده و ترس از آن دارند که مبادا تروریستها و یا تحولخواهان امنیت آنها را مخدوش نمایند و یا داعشی از این جمع پیدا شود که سودای حاکمیت اسلامی در تمام منطقه را در سر بپروراند، به عراق و دیگر کشورهای هدف حمله کند و آن شود که در چند سال قبل شد با نهایت بیرحمی.
وقتی دشمنی آمریکا با سوریه به دلیل عدم شرکت در صلح کمپ دیوید و تسلیم در برابر اسرائیل منجر به حمایت از مخالفان و تروریستهایی شد که پس از چند سال بالاخره توانستند رژیم اسد را از پای درآورند دیگر مهم نیست که رهبر آنها در لیست تروریستهای آمریکا باشد و برای از میان برداشتن وی جایزه میلیون دلاری تعیین کنند. زیرا هدف وسیله را توجیه میکند. مهم این است که کشوری در همسایگی اسرائیل به دنبال مخالفت با اشغالگری نباشد مانند اردن و یا مصر و یا دیگر کشورهایی که تن به روابط سیاسی و اقتصادی با رژیم صهیونیستی دادند. تاریخ پیوسته گواه تغییر بوده و منبعد هم خواهد بود.
مهم نیست که یک حکومت چندین سال یا چندین قرن بتواند حاکمیت خود را بر سرزمینی اعمال کند و آثاری از خود به جای گذارد، مهم این است که چه زیربنای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به جای گذاشته است که مردم به فهمی رسیده باشند که در شرایط بحرانی بتوانند کشور خود را حفظ کنند و تسلیم خارجی نشوند و یا به اشتباه نیفتند که به دست خود گور خود را بکنند.
تاریخ اسب تروا را به یاد دارد در گذشتههای دور، پیجرهای دستکاری شده در دستان نیروهای حزبالله را هم به یاد دارد. برای قوی شدن و مقابله با دشمنان هوشمندی و دانش و سلامت نفس لازم است و ایمانی که سربازان را در سختترین شرایط به مقاومت وا دارد. تنها کافی است یک اشتباه مملکتی را به باد دهد. نه سرمایه و نه پشتوانه خارجی و نه تکیه بر ارتش قوی و اسلحه پیشرفته هیچ کدام به تنهایی یا مجموع امنیت ایجاد نمیکنند اگر مردم و یا ملتی مقابل حاکمیت قرار گیرند و عملکرد آن را برنتابند، که نمونههای آن را در تاریخ بسیار خوانده یا شنیدهایم آن حاکمیت دوام نخواهد آورد.
محمدرضا شاه سابق یکی از آنهاست که هم ارتش قوی و نمونه در خاورمیانه داشت هم نیروهای امنیتی تعلیمدیده و خشن و هم پول سرشار از درآمد نفت و نیز پشتوانه سیاسی حمایت سی و چند ساله آمریکا و کشورهای غربی اما تکیه بر باد داشت که بر مراد نوزید و در عرصه شطرنج رندان مجال ماندن پیدا نکرد و مات شد.
از تاریخ و رویدادها درس بگیریم و تصور نکنیم بدون خواست ملت میتوانیم خواستهها و برنامههای خود را پیش ببریم هرچند مصلحت و صلاح آنها در آن باشد.
اول باید آدم را آدم کرد آن هم نه با دستورالعمل و بخشنامه بلکه با تعلیم و تربیت صحیح و روزآمد.
فروپاشی نظامها، دفعتا اتفاق نمیافتد بلکه به مرور دل ملت خالی میشود. وقتی رژیمی پنجاه و اندی سال در سوریه حکومت میکند یعنی در تمام سالها مردم با آن مخالف نبودهاند بلکه شرایطی ایجاد شده که سردمداران آن به اشتباه یا عمد و یا ناتوانی نتوانستهاند رضایت مردم را به دست آورند.
نادرشاه افشار که توانست سرحدات ایران را از چنگال مهاجمان بیرون آورد و تا هندوستان پیش رود و گنجهای آنچنانی با خود آورد، غرور و تکبر و بیخردی چنان بر وی چیره شد که به ظن قوی پسر رشید خود رضاقلی میرزا را کور کرد تا درسی برای دیگر دشمنان و مخالفانش باشد غافل از آنکه استبداد و زورگویی و تکیه بر قدرت نظامی حتی آنچنان ترسی در دل سرداران سپاه ایجاد میکند که منجر به قتل او میشود. به قول استرآبادی در صفحه آخر کتاب دره نادری:
«سر شب به سر قصد تاراج داشت
سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری
نه نادر به جا ماند و نه نادری...»
وقتی ورق برمیگردد تاریخ روایتی دیگر دارد و قهرمانیهای گذشته را به سایه میبرد.
والسلام