گاهی پیش می آید ، رفتاری که تا چندی پیش روا نبوده ، روا داشته می شود و جا می افتد که در پی چنین چرخشی ما باید به چند پرسش پیش آمده در پیوند با آن پاسخ دهیم . نخست این که آیا دستور و بنداد (قانون ) دگرگون شده است یا رای و دیدگاه مردم به راهی دیگر کشیده شده و یا این که در بازه ای بینابینی آمیخته به نابسامانی به سر می بریم که توان پشتیبانی از روایی رفتاری که درست و بهینه پنداشته می شود را نداریم !؟
روزگاری بود که گروهی با سود ناروا یا همان (ربا ) میانه ای نداشتند و سودجویانی از این دست را برنمی تافتند و چنین کسانی را نابکار صدا می زدند به گونه ای که اگر آنها با هزینه کرد دارایی خود کاری برای مردم انجام می دادند و از کسانی دستگیری می کردند و سازه ای سود رسان به همگان برمی افراشتند ، مردم می گفتند چون دارایی خود را از راهی نادرست فراهم کرده اند ، ریخت و پاش ها و بخشندگی هایشان تهی از ارزش است ولی اکنون بی آنکه دیدگاه ها پیرامون چنین کار در خور سرزنشی دگرگون شده باشد ، بانک ها چندین برابر گذشته از مردم سود می گیرند و با آنها برخورد نمی شود و کسی هم به کسی نیست و بازجستی وجود ندارد .
همین واگویه های تلخ را در باره ی جستارهای دیگر نیز می توان فراپیش کشید که بازماندن کودکان از دانش اندوزی ، انباشت زندان ها از بزهکاران و بدهکاران ، ناچیزانگاری رفتارهای زشت و دون جایگاه یک شهروند ، بنداد ( قانون ) ستیزی ، خودداری از فروش کالا به امید گران شدن ، هنجار شکنی های آشکار ، دزدی ، پشت گوش انداختن ساماندهی جوانان برای راه اندازی خانواده و فرزند آوری از ترس ناداری و ناهمواری راه زندگی ، دست اندازی به داشته های همگانی و دو رویی و دروغگویی از برجسته ترین آنهاست .گزارش های روزآمدی که از چگونگی روزگار گذرانی بیشینه ی مردم زبان به زبان می چرخد با چشمداشتی که از کارگزاران برای ساماندهی و اداره کشور داریم ، همخوانی ندارد چرا که فرجام اداره کردن و سامان بخشی کارها ، باید آسایش ، بهره مندی همگانی از داشته ها و پیشرفت و بهروزی باشد ، نه در هم پیچیدگی روزافزون کاستی ها و نارسایی ها !
ما در جهانی زیست می کنیم که مردم سرزمین های دیگر نیز با سرمایه ها و داشته ها و انباشته هایی کمتر از ما دستاوردهایی فراخور تلاش و کوشش خود دارند که برآوردهای در دسترس پیرامون آنچه به دست آورده اند بیانگر گوناگونی شیوه ی اداره ی کارهاست که می تواند برای ما نیز آموزنده باشد .
این که ماجراجویی و دستان پردازی دشمنان تا چه اندازه بر کم نمایی و کاهش دستاورد تلاش کارگزاران در پیوند بوده ، سخنی است و این که ما تا چه اندازه از توان سازندگی و بهینه کاری خود دور مانده ایم سخنی دیگر است .
بی گمان ، خستو شدن (اعتراف ) به کاستی ها در برنامه ریزی و شیوه ی پیاده سازی برنامه ها و فراتر از آن سمت و سو ی انگیزه ها که پشتوانه ای بنیادین برای انجام هر کاری است ، نخستین گام برای بهبود روند کارها و واگذاری انجام کارهای بزرگ به کارشناسان و کارآگاهان دلسوز و دلبسته به مردم است که چنین رویکردی در برخی پیشه ها مانند پزشکی پاس داشته می شود ولیک گروه های همه چیز خواه در برخی از زمینه هایی که نیاز به بهره گیری از دانشمندان بایستگی بیشتری دارد زیر بار آن نمی روند و همچنان می پندارند که خودشان برای رایزنی و برنامه ریزی و پیاده سازی از دیگران تواناتر هستند .
بالارفتن هزینه اداره کشورمی تواند نشانه ی نابجایی رایزنان ، برنامه ریزان ، کارفرمایان ، کارگزاران و یا کنشگران میانجی باشد که از شتاب گیری و خوش فرجامی کارها می کاهند . اگر اینگونه نیست پس چرا بی آن که دیدگاه مردم و بندادها (قوانین) دچار دگرگونی شده باشد به بیراهه می رویم و دستاوردها با چشمداشت ها و هزینه کردهایمان همخوانی ندارد.