در جوامعی که تکثر را پذیرفته اند و جمع می تواند سخن خود را به کرسی بنشاند ، شخصیت های سیاسی جز این که باید پاسخگوی عملکرد خود در چارچوب اختیاراتی که داشته اند باشند ، شان دیگری ندارند از این رو ، مسئولین باید در امر پاسخگویی پیشگام باشند . در امر پاسخگویی هیچکس مستثنی نمی شود یعنی نمی توان گفت همه باید پاسخگوی عملکرد خود باشند جز این چند نفر ، در مورد حسابرسی ها نیز همین گونه است . البته خیلی ها بر این باور هستند که حرف هایی از این دست برای دلخوش بودن و ترسیم یک جامعه ی آرمانی خوب است اما شدنی نیست کما این که نه تنها مردم عادی بلکه در مواردی حتی نمایندگان مجلس هم از برخی هزینه کردها و دلایل و ردیف بودجه ای آنها خبر ندارند که البته چنین مجلسی نتیجه ی کم و کیف برگزاری انتخابات است . مسلما اگر فردی با چند میلیون رای وارد مجلس شود با اعتماد به نفس بیشتری از حق و حقوق مردم سخن خواهد گفت ولی کسی که اگرچه ظاهرا به صورت قانونی ولی با کمترین رای بر کرسی دفاع از حقوق مردم نشسته از اعتماد به نفس بالایی برای حقگویی برخوردار نیست
نماینده واقعی مجلس را می توان به درختی تنومند با ریشه های رخنه کرده در اعماق ، پر شاخ و برگ و ثمربخش و سایه گستر تشبیه کرد که هر خسته ای می تواند در سایه سارش طعم آسودگی را بچشد .
رسالت اصلی نماینده واقعی مردم پیشگیری از وقوع بحران و تشخیص به موقع و ارائه ی تحلیل های مبتنی بر دانش و یا حداقل گزارش های مردمی است نه این که بخواهد پس از بلند شدن صدای اعتراضات در بحث آب و برق و خشکسالی و تنگناهای معیشتی ، تذکر بدهد . البته نمایندگان مجلس نیز مانند دولت ها می توانند بسیاری از کاستی ها را به گردن مجلس قبلی بیندازند و مثلا بگویند زمانی که برخی از نمایندگان مجلس از پیگیری حفر چاه های عمیق برای حوزه ی انتخابیه خود سخن می گفتند و به آن افتخار می کردند ما هنوز در گهواره بودیم ولی حالا که دریاچه ها خشکیده مردم گریبان ما را گرفته اند .
اساسا اگر برخی از نمایندگان راه یابی خود به مجلس را فرصتی برای خود و حزب و جناح و محفلی که به آن تعلق دارند بدانند نتیجه همین می شود که می بینیم اما اگر مردم راهیابی یک نماینده را فرصتی برای خود و کشور تلقی کنند ، قضیه فرق می کند.
مجلس آرمانی مجلسی است که به لحاظ برخورداری از هژمونی بالا و اعتبار اجتماعی و علمی نمایندگان بتواند مردم را با خود همراه کند و نقش پررنگی در ارتقاء کم و کیف مطالبات مردمی داشته باشد که این امر نیازمند توان بالای نمایندگان برای تحلیل مسایل روز و نظریه پردازی و درک رویدادهای منطقه ای و جهانی و کشف ارتباط این رویدادها با منافع ملی و افق های پیش روی کشور است .
تا به حال چند نماینده پس از یک رخداد بزرگ از پیش بینی خود پیرامون آن سخن گفته اند ؟ مجلسی که بخواهد پس از بروز نشانه های نارضایتی عمومی از برخی مسایل در مورد آنها تصمیم گیری کرده و به دنبال تصویب قوانینی کارآمدتر باشد چه جایگاهی در چشم و دل مردم دارد ؟
هنوز کسی به این پرسش پاسخ نداده که نماینده در چه مواردی باید پیشاهنگ و جلودار باشد و در چه مواردی تابع مردم !
اگر قرار است دولت و قوه قضائیه و تمامی ارکان و دست اندرکاران امور کشور تابع قانون باشند و قانون را هم مجلس وضع کند بر این اساس می توان گفت که مجلس باید در راس امور باشد . در راس امور بودن مجلس نیز معنایی جز این ندارد که نمایندگان باید چکیده و جوهره ی مردم باشند با تمامی گرایش ها ، قومیت ها ، فرهنگ ها در سایه ی پرچمی مشترک و چنین چیزی محقق نخواهد شد مگر با راهیابی نمایندگان به مجلس با آرای بالا و باز چنین چیزی محقق نخواهد شد جز با مشارکت حداکثری مردم در انتخابات که آن نیز در گرو رضایتمندی آنها از عملکردها بر اساس آمارهای محسوس و میدانی است .
ناگفته پیداست که بلاتکلیفی احزاب و رسانه ها برای فعالیت در چارچوب های قانونی و آویزان بودن آنها به هزاران اما و اگر که برساخته و سلیقه ای است کار را به جایی رسانیده که احزاب و رسانه ها گهگاه وظایف یکدیگر را به هم حواله می دهند و توپ را در زمین دیگری می اندازند . واقعیت هایی از این دست سر در آبشخورناقص بودن زیرساخت های مردم سالاری دارد که بدون چون و چرا روی کیفیت بروز و ظهور نهادهای مشورتی تاثیرگذار است . بهترین مجلس ، مجلسی است که پرکارترین نهاد در پیوند با پاسخگویی به مطالبات عمومی باشد.