جنگ امروز جنگی ترکیبی است که در مثلث سیاست پیدا و پنهان است. جنگ نخست که سابقهای به عمر بشر دارد جنگ فیزیکی و به تعبیر دیگر جنگ نظامی است. امروز هیچ کشوری را در جهان سراغ نداریم که نیروهای نظامی و انتظامی نداشته باشد.
همه دولتها تلاش میکنند بهترین و پیشرفتهترین تجهیزات نظامی روز را برای محافظت از مرزهای خود داشته باشند و ایران هم یکی از کشورهایی است با قدمت بسیار که در طول تاریخ ارتشی جهانگشا داشته است.
جنگ تحمیلی 8 ساله اخیر به همه ما آموخت که باید ارتشی قوی و دارای تجهیزات نظامی پیشرفته داشته باشیم. علیرغم فشارهای خارجی اعم از فشارهای اقتصادی همراه با تحریم، فشارهای سیاسی و نظامی و حتی حملات اخیر رژیم صهیونیستی و آمریکا به کشور ما و پاسخی که از آن گرفتند ما توانستیم برتری نظامی خود را فقط با موشکهای مافوق صوت به دشمن بقبولانیم و کاری کنیم که حتی پس از غافلگیری روزهای اول و دوم جنگ، بعد از 12 روز، اعلام آتشبس کند.
و اما جنگ دوم، جنگ رسانهای است. جنگی که در گذشتههای دور با رجزخوانی همراه بوده و جنگ نرم خوانده میشده است بلی جنگ رسانهای از دیرباز هم بوده است اما به صورت لفاظی و رجزخوانی و حیلههایی که بعضا کارگر بوده است. اما امروز جنگ رسانهای از آنچنان قدرتی برخوردار است که شبانهروز مقابل چشم و گوش همه مردم جهان، اندیشه، اخلاق و فرمان آنها را در اختیار دارد.
از آغاز پیدایش بلندگو، رادیو، تلویزیون، ماهواره و شبکههای اینترنتی با وسیلههای آسان در اختیار، چون گوشیهای همراه در تمامی ساعات شبانهروز، کوچک و بزرگ انسانها را به عنوان مخاطب در اختیار دارند.
ایران در جنگ رسانهای چندان موفق نبوده است زیرا برای داشتن افراد حرفهای چه در رسانههای صوتی تصویری و چه در رسانههای مکتوب و برخط سرمایهگذاری چندانی نکرده است.
باورهای اسلامی هم در محدود ساختن روشهای امروزی در جنگ رسانهای به کمک دشمن آمدهاند و او توانسته است جنگ رسانهای خود را بر علیه ما با موفقیت بیشتری اعمال نماید. مثلا برای جذب جوانان و ترغیب آنها روشها وهدفهای غیراخلاقی را عملی میکند و همراه با آن خوراکهای مسموم، ذهن و اندیشه آنها را به کار میگیرد.
و اما جنگ دیپلماسی یا جنگ سوم، همان جنگی است که ما کمتر به آن پرداختهایم. دیپلماسی یا اعمال سیاست در روابط بینالملل، دانشها و شگردهای خود را دارد که یکی از آنها مذاکره با طرفهای خارجی است. اینکه با کی و چه وقت و در کجا و با چه هدفی مذاکره شود و چه کسانی وارد مذاکرههای سرنوشتساز شوند مسئله است.
پرهیز از مذاکره به هر دلیل حذف صورت مسئله است. یعنی مسئلهای مانند روابط اروپا و گرههای آن با حذف صورت مسئله باز نمیشوند و دشمنیها الیالابد ادامه دارد. حتی اگر تصور شود که نتیجه مذاکره از قبل مشخص است و مورد قبول ما نیست میتوان درصدی از تغییر در خواسته طرف مقابل را حدس زد و با مذاکره به توافقی رسید که منافع ملی ما حفظ شود. در سودا و سود بازار جهانی داد و ستد روشی معمول است نمیتوان فقط گرفت و در ازاء آن چیزی نداد. جنگ دیپلماسی جنگی فنی، حرفهای و همراه با اراده شجاعانه است که میتواند از جنگهای دیگر پیشگیری کند. هر چند ما از جنگ هراسی نداریم اما برنده و بازنده جنگ به هر صورت باز هم بازندهاند زیرا خساراتی که جنگ به همراه دارد از جمله تهدید جان انسانها هیچ جایگزینی برای آن نیست. چه باید کرد در شرایطی که یک گروه به هر نامی طرفدار مذاکره و گروهی دیگر مخالف آنند و هر کدام استدلال خود را مطرح میکنند. این کشاکشها و اختلافنظرها، هم وحدت ملی را خدشهدار میکند و هم به روند کنونی استمرار میبخشد یعنی شرایط رو به رشد مشکلات اقتصادی، تحریمهای بیشتر، جنگ نظامی و جنگ رسانهای در غیاب جنگ دیپلماسی محتمل است. اسلام و سیره پیامبر اکرم که معمولا صلح برتر از جنگ است مگر به ضرورت برای دفاع، را فراموش نکنیم، پیامبر اکرم(ص) با کفار مکه مذاکره کرد و به صلح رسید تا فتح مکه میسر شد. امام حسن(ع) با حیلهگرترین و شقیترین افراد به ظاهر مسلمان شده یعنی معاویه صلح کرد هرچند نتیجه آن به نفع حقخواهان رقم نخورد. تشخیص امام در آن شرایط صلح بود و تشخیص امام حسین(ع) جنگ با یزید، نه صلح و نه تسلیم بود.
این تصمیمات به شرایط زمانه مربوط میشوند. آنچه در تصمیمات این چنینی مهم است «شرایط» است. شرایطی که تغییر کرده است. گروهی می گویند: امروز ما در شرایط سال 57 نیستیم. ما در شرایط اقتصادی مطلوبی نیستیم که بتوانیم از پس تحریمهای بیشتر برآئیم. چهل و اندی سال، کم نبوده است که مقاومت حاکمیت و مردم همسو و همراه، دشمنان ایران را ناکام گذاشته است. شاید امروز روز جنگ نباشد. میتوان با دیپلماسی هم جنگی را برنده شد و یا حداقل مساوی کرد و با آن خواسته برد بردی را رقم زد. از کجا معلوم که ما در مذاکره بازنده شویم.
مذاکره بازنده که توافق نیست. مذاکره وسیلهای برای توافق است هر چند پیشبینی شود و یا تجربه به ما بگوید که توافق با آمریکا و یا اتحادیه اروپا ضمانت اجرایی ندارد. حداقل آن است که افکار عمومی مردم ما به این نتیجه برسد که بله مذاکره کردیم و نتیجه نگرفتیم. پس این بهانه را از دشمنان بگیریم که مدام در جنگ رسانهای عدم مذاکره را نتیجه مشکلات اقتصادی ما تلقی میکنند و بر طبل تضعیف نظام میکوبند. وقتی شرایط تغییر میکند بسیاری از شعارها رنگ میبازند. البته ما در حال مذاکره با آمریکا بودیم که آمریکا و رژیم صهیونیستی در حال مذاکره به ما حمله نظامی کردند پس طرف مقابل (آمریکا) به هیچ یک از قوانین بین المللی یا باور ندارد و یا اینکه منافع خود را در عدم رعایت آن می داند زیرا خود را قدرتی بلا منازع می داند.اگر به قولی علم سلاح جنگ با شیطان است چون صاحب سلاح را به اسارت برند شرمساری پیش برد، ما آن سلاح را در اختیار داریم و شرمسار هم نشدهایم. ما دانش هستهای و بسیار دانشهای دیگر را بومی کردهایم، پس ترسی نداریم. آنچه دشمنان نمیتوانند از ما بگیرند حتی اگر دانشمندان هستهای ما را ترور کنند آن گوهر داشتههای ماست و آنها میدانند. مذاکره بر سر چیزی که اگر بخواهیم پس بدهیم هم نتوانیم، برگ برنده ماست و عقبگرد نیست. تسلیم بلاشرط هم نیست. بگذاریم دشمنان ایران و اسلام در خواب و خیال بمانند مگر نه آنکه مؤمن باید کَیّس باشد. اگر در جنگ نظامی هم پیروز شویم بدون پیروزی در جنگ دیپلماسی فقط استمرار جنگ و دشمنی را در پی خواهیم داشت و مهمتر آنکه حفظ اتحاد و یکپارچگی که نتیجه همراهی همه جناحهاست کشور و ملت را حفظ میکند و امید و شادی را به ارمغان میآورد یادمان نرفته که جنگ 12 روزه علیرغم فشارهای همه جانبه دشمنان، باعث وحدت ملی شد و امید دشمنان را ناامید کرد. پاشنه آشیل مذاکره را بشناسیم و فهم کنیم که چرا فردی مانند نتانیاهو، آمریکا را بر علیه ایران ترغیب به جنگ میکند و هرگاه احتمال مذاکرهای در میان بوده او بیشتر از هر کسی سعی در بر هم زدن آن داشته است.
والسلام