یادداشت 5 شهریور 1404 محمد عسلی یک مرد، یک زن و شیطانی که در نهاد اوست
روح عاصی و ناآرام آدمی در شرایط تغییر که احساسات را بر عقلانیت غلبه میدهد بازتابی دارد که میتواند خیانت، جنایت و یا خسارات جانی و مالی را سبب شود و یا منافعی را از بین ببرد و کینه و عداوتی ایجاد نماید که میشود آتش زیر خاکستر تا شرایطی دیگر انگیزه ای برای انتقامجویی ایجاد کند. آنچه آدمی را از سایر موجودات ممتاز میکند ساختار جسمی و روحی است که بازتاب حرکت درونی آن میتواند خیر باشد یا شر وقتی مولانا میگوید: «خیر و شر را حق پی آن آفرید/ تا از آن رو خوشدلی آید پدید...» به این معنی است که خوشدلی الزاما حاصل تضاد خیر و شر است. به تعبیر دیگر دو نیرو در آدمی پیوسته در حال جنگند. نیروی خوبی و بدی یا خیر و شر که ریشه و بنیان آن در غریزه است. یعنی آدمی ذاتا نسبت به برخی امور عکسالعمل منفی و نسبت به بعضی دیگر عکسالعمل مثبت نشان میدهد. نسبت دادن هر آنچه بدی است به شیطان و هر آنچه خوبی است به خدا، باوری حقیقی است که در اکثر ادیان به آن پرداخته شده است.
تحولاتی که در زندگی انسانها و در طول تاریخ به وقوع پیوسته به هر نسبتی که از سادگی به پیچیدگی تغییر داده شده خیر و شر هم به موازات آن ساده بوده یا پیچیده شدهاند. بیشک عامل همه تغییرات و تحولات آدمها هستند که علاوه بر اراده آزاد، قدرت تفکر خلاق دارند و از تواناییهایی برخوردارند که میتوانند به سرعت تغییر ایجاد کنند. این تغییرات در سبک زندگی، تولید، مصرف، توزیع و ابزارسازی از مرحله ابتدایی تا پیشرفته را دربر میگیرد.
ابزارهایی که اخیرا به بازار آمدهاند و از نیروی هوشمندی برخوردارند دو اتفاق را رقم زدهاند. یکم تغییر در سبک زندگی و ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و غیره و دوم تغییر در اخلاق، بینش و اعتقادات و رفتار آدمها، این تغییرات به گونهای سرعت گرفته است که دیگر شیطان یا شیطانها به پای آن نمیرسند. تا آنجا که انسانها خود هم آدماند و هم شیطان.
دو رفتار متناقض که حاصل زیرکی، خرد، عقلانیت و احساساتند از دستاوردهای علمی، صنعتی و فنآوریهای پیشرفته برای رسیدن به خواستههایی است که ریشه در همین تغییرات دارند و دو روی نشان میدهند. روی راست و روی کج. روی صداقت و یا روی فریب و دروغ به گونهای که تشخیص آن بسیار مشکل است و خود نیاز به آگاهی و هوشمندی روزانه دارد.
به عنوان مثال یک گوشی تلفن همراه وسیلهای است که میتواند بسیاری از کارهای خوب و نیازمندیها را آسان کند و برعکس بسیاری از وقایع تلخ و فجایع و جنایتها را سبب شود. زیرا بالقوه این توانایی را دارد که وسیله فریب یا راهحل صادقانه باشد.
میتواند احساسات را چنان تحریک نماید که راهی جز فریب طرف مقابل را رقم نزند و برعکس میتواند وسیله وصال و رویدادهای نیک شود. پس بدی در نفس آدمی جای خوش کرده است. آنچه او را از درون میراند خرد و عقلانیتی است که ریشه در خداترسی، خداجویی، خداخواهی و خداشناسی دارد. به این معنی که ما انسانها از بدو خلقت و از زمانی که اراده الهی بر خلقت ما قرار گرفته بالقوه دو نیروی متضاد ما را به سمت خود میکشد که از آن حرکت و حیات ایجاد میشود.
نیروی خیر و شر، نیروی خوبی و بدی، نیروی خنده و گریه، لذت و رنج، ... این دو نیرو، گاه تأثیر جسمی دارند و گاه روحی و گاهی هم جسمی و هم روحی. تربیت از هر نوع آن میتواند یکی از این دو را تقویت کند.
منباب مثال انسانهای جنایتکار و بیرحم که جهانی را به آشوب کشیده یا میکشند تحت تأثیر شرایط نامطلوب تبدیل به هیتلر، چنگیز، نتانیاهو، ترامپ و امثالهم میشوند و انسانهای دیگری که تحت تأثیر تربیت صحیح و شرایط مطلوب قرار میگیرند، پیامبر، مصلح اجتماعی، دانشمند نجاتبخش و کاشف بیماریها و یا راهنما و هدایتگرانی میشوند که بیشتر قدرت خیر و خوبی بشر را تقویت میکنند و یا به رشد و بالندگی آن کمک مینمایند.
خوبی و بدی گاه ناشی از بازتابهای غریزی و احساسیاند و گاه قراردادی. در بین جوامع مختلف بشری و قوانینی که بر آنها حاکم است و یا از فرهنگ و سنتهای خاصی تبعیت میکنند بعضی کارهای بد را خوب و برعکس خوب را بد پذیرا شدهاند که تفاوتهای فاحشی در رفتارها و فرهنگها ایجاد کردهاند. مانند پذیرش فرهنگ برهنگی، معاشرت آزاد زنان، عدم تعصب نسبت به همسران، مصرف مشروبات الکلی، استفاده آزاد از مواد مخدر بدون ممانعت و محدودیت که در اکثر کشورها و ملتها به یک فرهنگ و سنت پذیرفته شده است.
آنچه مسلم است یک مرد، یک زن پیوسته شیطانی بالقوه و یا بالفعل همراه دارند. گاه این شیطان زنده و پویاست و گاه خواب و بیروح. مدرسه، خانواده، خیابان، دوستان، اجتماع، مشاغل، سیر و سفر و نهایتا شرایط زندگی، شیطان نفس ما را گاه بیدار و گاه خواب میکنند. پس همه انسانها در مظان خسارت، جنایت، خیانت و تخلفاتی هستند که در دو خط موازی با راستی، درستکرداری، درستپنداری و درستگفتاری، روح قدسی را تمرین میکنند.
به قول سعدی:
«وجود تو شهری است پر نیک و بد
تو سلطان و دُستور دانا خرد...»
دُستور= وزیر
والسلام