وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    نعمتي که ما از آن محروم هستيم

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 14 آبان 1399 510 0
     دوشنبه 12 آبان  1399 نعمتي که ما از آن محروم هستيم


    مسلمانان هر ساله همزمان با سالگرد ميلاد فرخنده پيامبر رحمت حضرت محمد ابن عبدالله (ص) مبادرت به برگزاري مراسم جشن و سرور مي   کنند همان گونه که پيروان ساير اديان نيز مناسبت   هايي از اين دست را گرامي   مي   دارند و بزرگترين عيد مسيحي نيز به بهانه ميلاد حضرت عيسي ابن مريم (ع) برگزار مي   شود. ولي متاسفانه بر خلاف شعارهايي که در کشورهاي اسلامي   در راستاي ايجاد وحدت بين مسلمانان بر زبان   ها جاري مي   شود همچنان شاهد پراکندگي امت اسلامي   و قرائت   هاي گوناگون از کتاب قرآن هستيم. اختلاف برداشت   ها از آيات قرآني تا آنجا که سر در آبشخور مقتضيات زمان و رشد و توسعه ي علم دارد مذموم نيست ، آنچه مذموم و ناپسند است برداشت   هايي است که منجر به تکفير سايرمذاهب اسلامي   مي   گردد.
    در حال حاضر بخشي از مسلمانان خصوصا در شرق آسيا نظير مالزي و اندونزي که اسلام را با طيب خاطر و از طريق تبليغات جهانگردان مسلمان و بازرگانان پذيرفته اند ، طبيعتي آرام دارند و شاهد تندروي در بين آنان نيستيم اما سرزمين   هايي که توسط اعراب در نيمه اول قرن اول هجري از طريق جنگ به تصرف مسلمانان درآمده اند وضعيتي متفاوت دارند چرا که اسلام آوردن آنها تداعي کننده ي برخي چالش   هاي تاريخي است. ناگفته نماند که ايرانيها چه ايراني   هاي مقيم يمن و چه شخصيت   هاي با نفوذ در حبشه و معدود رومي   هايي که در زمان حيات پيامبر ايشان را در زمان حيات درک کردند ، نقش زيادي در معرفي شخصيت پيامبر و گسترش اسلام ايفا نمودند به طوري که موجب شدند ، مردم مکه کوتاه بيايند و اسلام را بپذيرند ولي بعدها جانشينان پيامبر (ص) با مرزبندي بين مسلمانان اهل حجاز و تازه مسلمانان و رفتاري تحقير آميز با ساکنان سرزمين   هاي فتح شده ، نومسلمانان را به واکنش واداشتند و در ادامه نيز جنگ   هاي داخلي که منجر به سلطه ي امويان شد موجب گرديد که به موازات کند شدن روند فتوحات مسلمانان ، فرصتي براي فرهنگ سازي و گفتمان سازي براي معرفي شخصيت پيامبر (ص)
    نظير آنچه در حبشه رخ داد فراهم نگردد و همه چيز در جنگ و کسب غنيمت و گسترش سرزمين   هاي تحت نفوذ خلفا خلاصه گرديد. ضمن اين که فرزندان ابوسفيان که به سمت غرب پيشروي کردند نيز نه از دانش و صلاحيت علمي   بالايي براي معرفي اسلام به اهالي شام و رومي   ها برخوردار بودند و نه انگيزه اي براي اين کار داشتند. لذا تنها پوسته اي از اسلام را به عنوان فرش پهن کردند و به آن تکيه دادند. طبيعي است که شناخت غربي   ها از اسلام از همان ابتدا با کينه   هاي تاريخي درآميخت و بعدها نيز تلاش
    بي فايده براي پيشروي در مرکز و شمال اروپا توسط خلفاي اسلامي   به جايي نرسيد و در ادامه جنگ   هاي صليبي نيز عملا به صحنه ي کشاکش بين غرب و خاورميانه مسلمان تبديل شد و اين نزاع پس از انقلاب صنعتي انگيزه اي براي به زير يوغ کشيدن ساکنان سرزمين   هاي اسلامي   توسط اروپايي   ها ايجاد کرد و آمريکا نيز به عنوان بخشي از فرهنگ کوچ کرده اروپايي به اين حرکت ويرانگر پيوست. با نهايت تاسف بايد گفت که اداره کنندگان امپراتوري عثماني نيز خاطرات خوبي از خود در شرق اروپا بر جاي نگذاشتند و رمان   هاي بر جاي مانده مربوط به زمان جولان عثماني   ها در شرق و جنوب اروپا از تداوم رقابت   هاي نظامي   و کشت و کشتار حکايت دارد.
    ما ايراني   ها مي   توانيم مدعي خدمات متقابل بين اسلام و ايران باشيم هر چند چنين خدماتي گاه با رنگ و لعاب ايراني و رويکردهاي مبتني بر مهر پرستي در آميخته باشد ولي مسلمانان شرق اروپا و اسپانيا به دليل قرار گرفتن در کانون درگيري   هاي نظامي   حتي در حد ساکنان شمال آفريقا نظير مصر و مغرب و الجزاير و ليبي و حبشه و يمن هم نتوانستند فرصتي براي غور در آموزه   هاي اسلامي   پيدا کنند زيرا معاويه و جانشينانش نتوانستند با رفتار خود معرف اسلام حقيقي باشند و اگر در زمان عباسيان هم شاهد اوج گيري و گسترش فرهنگ اسلامي   هستيم به اين دليل است که آنها در مباحث فرهنگي و علمي   کار را تا آنجا که با منافعشان تزاحمي   نداشت به اهلش سپردند و از مشاوران ايراني بهره مند بودند. تلاش مستشرقين اروپايي در موضوع معرفي فرهنگ و تمدن اسلامي   نيز تنها کارکردي آکاداميک داشت که بعضا حتي مورد سوء استفاده استعمارگران قرار گرفت و بدبيني مسلمانان نسبت به چنين تلاش   هايي را به دنبال داشت.
    پس از فروپاشي امپراتوري عثماني و افول قدرت ايران و عملکرد تنگ نظرانه شاهان صفوي خصوصا در اواخر حکمراني شاهان اين سلسله موجب گرديد که اروپا همواره اسلام را در مقابل خود ببيند تنها به اين علت که بعدها روشنفکران مسلمان حاضر به تحمل سياست   هاي استعماري اروپائيان در شرق و شمال آفريقا نبودند. متاسفانه هم اکنون در کشورهاي اسلامي آنقدر که براي بزرگ  نمايي اختلافات مذهبي هزينه مي شود کسي به فکر به نمايش گذاشتن مشترکات ديني نيست!
    با اين توصيف نبايد ازسخنان عريان مکرون در حمايت از اقدام يک کاريکاتوريست مزدوراظهار شگفتي کرد.
    مکرون شايد نمي   داند که قرآن تاييد کننده ي تورات و انجيل و رسالت حضرت عيسي و حضرت موسي است. مکرون نمي   داند که پيروان اديان ابراهيمي   نه به جنگ بلکه به رقابت در خوبي   ها با يکديگر تشويق شده اند. اگر کسي تورات و انجيل و قرآن را بخواند درمي   يابد که آموزه   هاي يهودي و مسيحي و اسلامي   در احکام عملي تفاوت چنداني با يکديگر ندارند و تمامي   مکاتب ابراهيمي   در يک راستا قابل تفسير هستند. حتي تفاوت در قبله و سمت وسوي نمازگزاردن نيز از منظر قرآن تعيين کننده ي ملاک نيکي نيست بلکه نيکي در ارزش عمل و پذيرش فلسفه ي دين نهفته است. تلاش براي نشان دادن شکاف   هاي عميق بين مسيحيت و يهوديت و اسلام کار دکان داران است. پيامبر (ص)در زمان حيات طيبه خود با اهل کتاب و ايرانيان زرتشتي رفتاري مهر آميز و مبتني بر احترام متقابل داشتند و با آنها عهد مي   بستند و بر عهد خود نيز استوار بودند.پايه و اساس برخوردهاي تحقير آميز با اهل کتاب و نومسلمانان سرزمين   هاي فتح شده از زمان خلافت امويان اوج گرفت و چون ايرانيان بيشترين سهم را در ياري پيامبر در يمن و عراق داشتند بيش از ساير ملت   ها مورد خشم و غضب امويان قرار گرفتند و اين زخم تاريخي هنوز هم زماني که دهان باز مي   کند به برخوردهاي خشونت بار منجر مي   شود. در واقع ما در قرن 14 هجري چوب عملکرد غلط کساني را مي   خوريم که دراواسط نيمه دوم قرن اول هجري امر خلافت و جانشيني پيامبر را از مسير طبيعي خود خارج کردند و ميراث شومي   از خود بر جاي گذاشتند.
    نبايد فراموش کرد که دانشمندان اروپايي هرگز مانند مردم عادي مغرب زمين به اسلام ننگريستند زيرا به خوبي از نقش علماي مسلمان در حفظ و اعتلا بخشي به تمدن يوناني خبر داشتند و دارند. طبيعي است که زمامداراني مانند مکرون ترجيح دهند همچنان بر طبل رودررويي تمدن اسلامي   و تمدن غرب بکوبند و از اين آب گل آلود ماهي بگيرند. مولوي سراينده مثنوي معنوي پيامبران را به ميوه   هاي گوناگوني تشبيه مي   کند که اگرعصاره آنها را بگيريم و آنها را در هم بياميزيم عطر و بو و مزه وطعم دلنشيني دارند و خاصيت شان موجب قوام و دوام روح و تن مي   شود. نعمتي که ما از آن محروم هستيم.

     

    شماره روزنامه:7045
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در چهارشنبه, 14 آبان 1399

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.