وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    براي امام علي(ع)  

    توسط محمد عسلی/ مدیر مسئول روزنامه عصرمردم 04 مرداد 1400 553 0
    سرمقاله محمد عسلی 5 مرداد 1400        براي امام علي(ع)

    چشم گشودي به سرزميني که آفتاب در رويش کوير نورافشاني مي کرد براي مردماني که در سه خصلت خلاصه مي شدند. زن، شمشير و شراب.
    در سرزميني که ارزش دست ساخته هاي بشر آن روز از دختر بچه هاي زنده به گور سپرده بيشتر مي بودند و تعظيم و تکريم در باور جاهليت بزرگان اقوام مخصوص بت ها بود و بت نه فقط در هُبل، غزا و.... خلاصه مي شد بلکه شيوخ عرب کثير اولاد، کثير السن، کثير علم و کثيرالنسوان هر کدام براي خود بتي بودند که بردگان را به فرمان داشتند.
    چشم گشودي درون سرزميني که آب، خون بهاي تشنه ها بود بر سر چاهي که شمشير در استفاده از آن حرف اول را مي زد. چونان پيامبر(ص) طعم غريبي را در کودکي چشيدي و از چنان اقبالي برخوردار بودي که تربيت را از پيامبر(ص) آموختي و در جبران هر آنچه از آن عزيز به تو رسيد کم نگذاشتي.
    تو نه فقط قهرمان هميشه اسلام شدي بلکه نامت يادآور شجاعت، عبادت، عدالت، قضاوت و صداقت و مهرباني تمامي عصرها براي همه نسل هاي بعد از تو است.
    انساني تکامل يافته چنان در جمع اضداد به ظهور رسيدي که دشمنانت هم عليرغم کينه توزي ها در وصفت شعرها سرودند و توصيف ها به زبان آوردند. راستي تو کيستي که نامت هنوز ورد زبانهاست و اعتبار اسم مسلمانان؟
    غدير که گودالي بيش نبود با نام تو در تاريخ ماندگار شد و اسلام با شمشير و درايت تو از هجوم دشمنان در امان ماند.
    راستي تو کيستي؟ در کدام مکتب به اين مقام رسيدي؟ با چه انگيزه اي آن همه رنج گران تحمل کردي؟ با کدام عشق به استقبال مرگ مي رفتي؟ و از جهالت مخالفان تا چند به چاه پناه مي بردي؟
    جز آن نبود که با خدا هم قسم شدي و از آن وعده کوتاه نيامدي نه زر و زور دنيا تو را بفريفت و نه اوج قدرت به فراموشت برد. همان گفتي که خدا گفته بود و همان کردي که رسالت مسلماني بود و همان انديشيدي که مي بايست و همان نوشتي که بايد.
    اينک ما شيعيان و ديگر مسلمانان ميراث دار تاريخ زندگي ات هستيم و هر آنچه از تو مانده است با تمامي حاشيه هايش، خود قضاوت کن که تا چه اندازه توانسته يا خواسته ايم پيروان اصيل و به جايي باشيم!
    گاه از تو بتي ساختيم که قدر و منزلتت را کاهش داد و ترديدآفرين شد. گاه تو را از آدميت فراتر برديم و در سايه نامت آن گفتيم که نپايد و آن کرديم که نبايد.
    و گاه با نام تو به قضاوتي نشستيم که در آن انصاف و حق طلبي نبود و گاه به نام تو شمشيري زديم که جز براي گمراهي ديگران نفعي به امت نرسيد اما همه اين دلبستگي ها و دلدادگي ها که با نام تو رقم خوردند خوب يا بد نشانه بزرگي و عظمت روح تو است. روح بالنده اي که عشق آفرين است و ره تقوي در آن آشکار.
    تو همان صراط مستقيمي هستي که به هر شبانه روز در نماز به ذکر آن مشغوليم آيا راهي جز آن سراغ داريم که به خويشتن خويش بازگرديم و اسلام را و خود را و شما را دوباره مرور کنيم؟
    بارها توجهمان را به صراط چپ يا راست مي برد و فراموش کرديم که فرمودي: «اليمين واليسار مذله و الجاده هي الوسطي» [راست روي و چپ روي گمراهي است و صراط مستقيم بين اين دو است]
    «اي علي که جمله عقل و ديده اي
    شمه اي واگو از آنچه ديده اي...»
    نه در پرده که در عيان گفتي و بدان عمل کردي از آنچه ديدي اما نه به تمام و نه به کمال زيرا زمانه غدّار در شرايطي تو را از ما گرفت که وجودت بيش از هر زمان ديگري براي اسلام و مسلمانان حياتي بود.
    بعد از تو جز از اسلام نامي نماند، معاويه ها آمدند و رفتند و يزيدها در دوران هاي تاريخي آن کردند که نبايد هرچند به نام و با نام اسلام هم آمدند و هم خروشيدند و خراشيدند.
    اينک مائيم و نامي از تو و نشانه هايي که چه بايدمان کرد و راه هاي نرفته اي که پيش پايمان است.
    امروز هم قاسطين و مارقين و ناکثين مقابلمان ايستاده اند و منافقيني که دين و دنيايمان را به ثمن بخس در بازار مکاره به معرض فروش گذاشته اند.
    امروز هم زخم ابن ملجم ها را در چهار ستون بدن داريم. امروز هم در فضاي دروغ و رياکاري غوطه وريم. گويي جهاد رستگاري تمامي ندارد و تا زمين و زمان در چرخشند اين ماجرا ادامه دارد.
    چه بايدمان کرد در اين عالم وانفسا که تيرگي و چيرگي بدي ها و پلشتي ها حتي زمين را از اصالت انداخته اند و پرده امنيت آن را دريده اند...
    ما مي رويم ؛ همانند گذشتگان، اما تو مي ماني، ما مي نشينيم اما تو ايستاده اي هرچند فرياد ما  ، فرياد تو بود اما روزگار در اين عصر و زمان در پرده اي از ابهام همه چيز را در گرو تبليغات در آورده آنچنان که تو نيز زهر آن را چشيدي ...
    والسلام

    شماره روزنامه:7252
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در دوشنبه, 04 مرداد 1400

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3