سرمقاله 11 اردیبهشت 1403 اسماعیل عسلی پیامدهای ناسازگاری آموزه ها با رفتارها
عوامل برانگیزاننده ای که نوع انسان را به انجام دادن و یا انجام ندادن کاری وامی دارد یکی دوتا نیست. از غریزه و ترس و قانون گرفته تا دانش و باورمندی و عادت و تقلید از دیگران و حتی نادانی و کنجکاوی و انتقام و میل به سرگرمی . هر چه آدمی کمال یافته تر باشد رفتارش بیشتر بر اساس دانش، باور و قانونمندی است از این رو کسانی که از نعمت دانش و باور و احساس مسئولیت نسبت به منفعت همگانی برخورداری چندانی ندارند، رفتارهایشان بیشتر بر اساس غریزه و عادت و تقلید استوار است. هدف از آموزش ، رواج معنویت و ترویج نوعدوستی و ارزشمند توصیف کردن همکاری های اجتماعی است تا انسان ها از کودکی هنجارمند بار بیایند. از جمله نشانه های رشد یافتگی و انسانیت ، گسترده تر دیدن دایره ای است که دیگران (غیرخودی ها) در آن جای می گیرند. معمولا، کسی که تنها پیرو غریزه باشد ، دایره ی نگاهش از خود و نهایتا بستگان درجه اول شامل زن و فرزندو برادر و خواهر فراتر نمی رود و از این رو دست به هر کاری می زند تا زمینه های آسودگی ، سیری و امنیت خود و بستگان درجه اولش را فراهم کند . متناسب با گسترده تر شدن دایره ی دیگران ، حساسیت نسبت به امنیت و آسایش سایرین از طایفه و قبیله به همشهری ها و هموطنان و همکیشان ارتقاء پیدا می کند تا در نهایت انسان به درجه ای از شعور و کمال می رسد که خود را نه تنها در برابر وضعیت و سرنوشت تمامی انسان ها مسئول احساس می کند بلکه از رفتار و گفتارش می توان دانست که او حتی برای حیوانات و طبیعت و جهان هستی نیز احترام قائل است زیرا اوج کمال معنوی و علمی چنین اقتضاء می کند که یک فرد بداند سرنوشت او با سرنوشت تمامی پدیده ها و موجودات و انسان ها گره خورده تا جایی که بهره مندی او از طبیعت نیز در گرو پاسداشت قوانین حاکم بر طبیعت است .
ما زمانی که از ارجمندی آموزش در تمامی مراحل زندگی سخن می گوییم در واقع از اهمیت کار آموزگار و معلم حرف می زنیم .
کسانی که توفیق مطالعه ی تاریخ تحولات اجتماعی را داشته اند می دانند که اول آموزگار انسان ها به تقدیر الهی طبیعت بوده است و پس از طبیعت این خود انسان ها بوده اند که یافته ها و تجارب خود را به فرزندان منتقل کرده اند . امروزه که شاهد پیچیدگی زندگی و چندگونگی نیازها و تنوع شیوه های زندگی هستیم به این باور رسیده ایم که حتی تشکل ها و نهادهای مدنی و اجتماعی اعم از دولتی و مردم نهاد نیز می توانند در نقش آموزگار و معلم ظاهر شوند . رسانه ها ، دولت ها ، نهادهای بین المللی ، کانون های علمی و فرهنگی ، طبقات اجتماعی ، هنرمندان ، ورزشکاران ، صنعتگران و ... نیز به فراخور جایگاهی که پیدا کرده اند و ارتباطی که مردم با آنها دارند چه بخواهند و چه نخواهند ، در نقش معلم ظاهر می شوند . قابل انکار نیست که بخشی از آسیب های اجتماعی ریشه در ناهماهنگی بین آموزه های تربیتی دارد . گاهی مصوبه ی یک نهاد مشورتی ، منجر به حریص تر شدن مردم می شود و در زمانی دیگر رفتار و موضع گیری دولت پیرامون موضوعی مهم مردم را به سمتی برخلاف مصالح عمومی سوق می دهد.
در جایی یک زن کازرونی با به خطر انداختن جان خود به تعلیم فداکاری می پردازد و در جایی دیگر فردی با خیانت به بیت المال به الگویی منفی برای دیگران تبدیل می شود .
عملکرد بانکی که از فروش چندین هزار خانه ی خالی که با سپرده های مردم ساخته و به طمع افزایش قیمت آن در آینده از فروش خانه ها خودداری می کند ضمن این که بدآموزی دارد ، در تیررس نفرت مردمی قرار می گیرد که حتی با انباشتن اندک پس انداز دویست ساله هم قادر به خرید یک سرپناه معمولی نخواهند بود.
وجود هماهنگی بین همه ی کسانی که رفتارشان الهام بخش و تعلیم دهنده است از نشانه های رشد یافتگی فرهنگی است. هر چه سطح فرهنگ و ظرفیت جامعه برای مشارکت های مدنی بیشتر باشد ، هماهنگی بین رفتار و گفتار و پندار مسئولین و مردم بیشتر است . انتظار می رود ، سخنوری که مدعی تبلیغ ارزش های انسانی و معنوی است بیش از هر کس دیگری مراقب رفتار خود خصوصا در زمینه هایی که مردم را ترغیب به انجام کاری می کند و از انجام کاری دیگر بازمی دارد ، باشد . گاهی موضع گیری محافظه کارانه در برابر یک رویداد تلخ که بیانگر بی احترامی به شئونات انسانی و به هیچ شمردن مردم است به منزله ی تدریس بی اخلاقی است. هر چه جایگاه اجتماعی کسانی که از چشم مردم می افتند بالاتر باشد ، آثار منفی تربیتی آن بیشتر است زیرا به منزله ی بمباران زیرساخت های اخلاقی و ویرانی باورهایی است که با هزینه های فراوان نهادینه شده است .
در دوره ای که شاهد انعکاس اخبار رسمی و غیر رسمی پیرامون موضوعات گوناگون در فضاهای مجازی ، رسانه های مکتوب و برخط هستیم ، همگان خصوصا افراد نشان دار باید خود را در معرض نگاه دیگران ببینند . آن آقازاده ای که با پول بیت المال در خارج از کشور رفتاری متفاوت از خود به نمایش می گذارد در واقع با رفتارش وجاهت و صلاحیت پدر و یا مادرش را برای تصدی امور خطیر زیر سئوال می برد و این بدآموزی های زنجیره ای است که ارزش های بدیهی را در معرض تردید قرار می دهد و رشته ها را پنبه می کند
ناسازگاری آموزه ها و رفتارهاست که جامعه را به سوی استحاله ، پوچ انگاری ، اباحه گری و گریز از هنجارمندی سوق می دهد .
باید باور داشت هر شعاری مانند تیری که شلیک می شود ، بردی دارد و آنچه برد و میزان تاثیرگذاری دراز مدت شعارها را مشخص می کند ، رفتاری است که تحت لوای آن شعار صورت می گیرد . ادعا مانند صدایی است که روی فیلم رفتار گذاشته می شود و مردم صدا و فیلم را همزمان می شنوند و می بینند و وجود هرگونه ناسازگاری و تناقض را در آن تشخیص می دهند ! وقتی ما از اعتلای جایگاه انسان در پرتو معنویت سخن می گوییم ، آنچه تصدیق کننده ی ادعای ماست ، رفتاری است که در میدان عمل داریم . گاه بین توجیه و تبیین از زمین تا آسمان فاصله وجود دارد . تعریفی که یک آشپز از دست پخت خود می کند باید توسط کسانی که آن غذا را می خورند ، تصدیق شود . آشپز نمی تواند برای توجیه ناشی گری های خود ذائقه ی عمومی را زیر سئوال ببرد زیرا افکار عمومی در دراز مدت خطا نمی کند. افزایش هزینه ی اداره ی جامعه نتیجه ی تلخ چشم بستن بر ناسازگاری آموزه ها و رفتارهاست.