وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    دست و دل شکسته  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 18 تیر 1400 834 0
    سرمقاله سردبیر "اسماعیل عسلی" 19 تیر 1400         دست و دل شکسته

    ننه ي غضنفر سر تيغ آفتاب کفش و کلاه کرد که همت خودشو به رخ همسايه ها بکشه و بساط مراسم ختنه سورون نوه ته تغاري شو علم کنه و باد بندازه تو غبغبش ؛ به قول خودش که خيلي هم اعتبار نداشت تا ديروز قدم اول را برداشته بود و امروز که مي خواست با قدم دوم آبي تو پوست زندگيش بچرخونه و به هزار و صد آرزوي کوچيک و بزرگش ناخونک بزنه ، بي برقي زده بود تو ذوقش و مثل دنبه اي که رو زغال گر گرفته جا خوش کرده باشه دود از کله اش بلند شده بود . با خودش مي گفت : اگه مي دونستم که بعد از اين همه خرج اتينا و لوله کشي و خريد توالت فرنگي حالا بايد در به در دنبال آفتابه بگردم به گور پدرم مي خنديدم براي اين و اون تاقچه بالا بگذارم .
    خلاصه ي کلوم با همين نام و نشون زد به کوچه و خيابون . از وقتي که آپارتمان نشين شده بود آب و برقش با هم مي رفت . براي دلخوشي پيش خودش مي گفت بايد يه دونه آفتابه ي خوش آب و رنگ بخرم که به رنگ و لعاب دستشويي بخوره اما وقتي از چهار پنج تا مغازه جواب سر بالا شنيد که مي گفتند آفتابه هم گير نمياد ، به لولهنگ سفالي هم راضي شده بود . ننه ي غضنفر که کوکب خانم با رمل و اسطرلاب بهش حالي کرده بود تو اين شهر بي صاحاب بدون توسل به واسطه دستت به جايي بند نميشه و حتما بايد سايه ي چند تا کارچاق کن بي پدر و مادر که حرفشون خريدار داره بالاي سرت باشه ، رفت پيش آقا نصرت و آقا نصرت بهش گفت برو ته پاساژ نبش چهارراه شير تو شير و وقتي وارد آسانسور شدي بزن طبقه پنجم به آقا منوچهر بگو فلاني گفت به اين نشونه که 10 روز پيش زيرشلواري پسرت رو تو خونه ي ما جاگذاشتي به ناصر قيطوني سفارش کن آفتابه ي توالت انباري کارخونه ي پلمپ شده ي آقا سيروس رو بهت بده . ننه ي غضنفر همينطوري که با سر آستين چروک خورده ، عرق پيشونيش رو پاک مي کرد پرسون پرسون خودش رو به پاساژ رسوند و با التماس چپيد تو گوشه ي آسانسور. اما از بخت برگشته هنوز به طبقه سوم نرسيده برق رفت و با خاموش شدن هواکش آسانسور چيزي نمونده بود از بوي عرق و نفس گند و کرونايي هم آسانسوري ها قالب تهي کنه . وقتي ديد هر چه راه معقول و رفتني بود طي کرده و به جايي نرسيده دست به دعا شد و از خدا خواست برق رفته به آسانسور برگرده ، پسر ننه ي غضنفر زنگ زد که کجا هستي ما با هزار تا فوت و فن لنگ و پاچه ي اين بچه رو تو هوا نگه داشتيم تا خودتو برسوني ، ننه ي غضنفر هم گفت : ببريد اين بي صاحاب شده رو ، من که فعلا تو آسانسور گيرافتادم !! محشر کبرايي بود که ببين و نپرس . همه دست به موبايل شده بودن که از زنداني شدن خودشون خبر بدن ، ننه ي غضنفر هم که به خاطر خريدن آفتابه تو دو وجب جا زنداني شده بود به زمين و زمان لعنت مي فرستاد . دست آخر با هزار تا مصيبت و واويلا چند نفر از آتش نشاني اومدن و همه چيز به خير گذشت . ننه ي غضنفر تو آسانسور نذر کرده بود اگه سالم بمونه دو کيلو کلوچه و مسقطي خيرات کنه ، روي همين حساب همين که از پاساژ زد بيرون رفت تو قنادي و يهويي چشمش خورد به قيمت هاي نجومي و کور و پشيمون با صداي بلند به خدا گفت : شرمنده من رو حساب قيمت قبلي نذر کرده بودم ، حالا ديگه مجبورم ربع کيلو بخرم . مرد قناد از ننه ي غضنفر پرسيد ببخشيد خانم شما با کي حرف ميزنين ؟ ننه ي غضنفر که عصباني شده بود گفت : با خدا حرف مي زنم ، با خدا که ميشه حرف زد . مرد قناد گفت : آهسته حرف بزن خانم ، خدا که ديگه مي شنوه ! ننه ي غضنفر گفت : من تا حالا چند بار درگوشي يه چيزايي به خدا گفتم ، افاقه نکرده ، گفتم با صداي بلند بگم بلکم به جايي برسه ! ننه ي غضنفر رفت اداره ي برق تا تکليف همه رو روشن کنه ، وقتي رسيد پشت در رئيس اداره برق ديد علي برکت الله تا چشم کار مي کنه آدم وايساده ، گفت اينجا چه خبره ؟
    بهش گفتن : برق رفته ، رئيس اداره هم تو توالت گير کرده ، نشسته تا براش آفتابه بيارن !.ننه ي غضنفر پيش خودش گفت : عزا چه عزايي هست که مرده شور هم گريه مي کنه ، از اين آتيش آبي گرم نميشه ، حالا با چه رويي برم پيش نوه م ، حالا که ديگه خودشون گز کردن و بريدن و دوختن ، با احساس بلاتکليفي نشست رو زمين ، آفتاب زده شده بود. دلش مي خواست چشماشو بگذاره روي هم و بخوابه ، بين خواب و بيداري يادش افتاد به مراسم ختنه سورون پسر خودش ، اون روز هم بعد از بمبارون با دست شکسته تو مراسم کل مي زد ، حالا هم که دلش شکسته بود.

    شماره روزنامه:7238
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در جمعه, 18 تیر 1400

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3