برانگیختگی مردی که در میان قوم خود احساس غریبی می کند برای اصلاح جامعه ای آغشته به خلق و خوی جاهلیت و تعصبات قبیله ای پیشینه ای به درازی حکایت پیام آوران پیشین دارد که آنها نیز در وضعیتی مشابه احساس مسئولیت و رسالت می کردند چرا که بر اساس آنچه در قرآن آمده در میان هر قومی کسی باید برخیزد و برانگیخته شود تا مردم را به صلاح و سداد فراخواند . محمد (ص) از این جهت کارنامه ی پیامبران پیشین را پیش رو دارد که پیروان سایر پیامبران نیز پس از فراخوان پیامبراشان ابتدا به ندای فطرت گوش فرا دادند و پس از مدتی دچار تفرقه و بازگشت به مناسبات آمیخته به سنت های جاهلانه شدند. وضعیت جامعه ای که محمد (ص) قصد اصلاح آن را داشت اگرچه قبلا تجربه شده بود اما دشواری های خاص خودش را داشت زیرا تعصب عربی که در قرآن هم مورد مذمت قرار گرفته اجازه نمی داد که شیوه های نوین زندگی بر اساس آرمان ها و ارزش های الهی و انسانی در آن پا بگیرد به همین دلیل حتی زمانی که پیامبر پس از نیم قرن مبارزه و تلاش توانست قبایلی که هر کدام راه خود را می رفتند متحد کند آنها را ترک کرد ، مستعد بازگشت به مناسبات پیشین بودند .
بر اساس روایت های تاریخی حضرت محمد(ص) پیش از برانگیخته شدن به دلیل نوع شغلی که در پیش گرفته بود و به نیابت از طرف همسرش خدیجه مسئولیت تجارت را بر عهده داشت به ایران و روم و سرزمین های پیرامونی عربستان سفر کرده بود و با روش و منش رایج در این سرزمین ها آشنایی داشت . در واقع خداوند می دانست که رسالت خود را نزد چه کسی به ودیعت بگذارد . شخص دنیا دیده ای که هم طعم فقر و ناداری و یتیمی را چشیده بود و هم در جریان سفرهای تجاری قادر بود وضعیت فلاکت بار اعراب را با وضعیت ساکنان روم و ایران و حبشه مقایسه کند . او به دنبال انجام کار بزرگی بود و در عین حال که نمی خواست با رفتارهایی که ریشه در فرهنگی پوسیده داشت برخورد قهرآمیز داشته باشد و هم ناگزیر به ایستادگی در برابر زیاده خواهی قومش بود . بر اساس آنچه در قرآن به کرات ذکر آن رفته است پیامبر اکرم به دنبال نفی ادیان پیشین نبود بلکه آنها را به تکیه کردن بر مشترکاتشان و همچنین زدودن تحریفات تحمیل شده بر متون کتاب های آسمانی شان دعوت می کرد . برخورد پیامبر با پیروان حضرت موسی و حضرت مسیح و حضرت زرتشت و انعقاد پیمان با آنها بدون این که بخواهند دینشان را تغییر دهند نشان می داد پیروان ادیان آسمانی را مستعد همگرایی و مسابقه در انجام خوبی ها می داند . پیامبر بر خلاف آنچه بعدها جانشینانش در پیش گرفتند به دنبال فتح سرزمین های دیگر و تحمیل سنت های عربی و جاهلی و برتر توصیف کردن عرب بر عجم و رومی و حبشی نبود . در جمع پیروانش دایره وار می نشست تا شائبه برتری جویی را از ذهن همگان بزداید. او جهاد با نفس برای تزکیه درون را بر جهاد نظامی ترجیح می داد . بی گمان اگر پیروانش پس از او موفق می شدند مدینه ی فاضله ای را سامان دهی کنند که الگوی همه ی جهانیان باشد قادر بودند زمینه ی فراگیری اندیشه ای فاخر را در اقصی نقاط جهان مهیا کنند اما طعم شیرین دست اندازی بر غنایم انگیزه ای شد تا اعراب تنها راه گسترش اسلام را در هجوم به سرزمین های مجاور جستجو کنند .
با تامل در احکام قرآنی می توان به وجوه اشتراک بین ادیان ابراهیمی پی برد و باور کرد که آنچه در قرآن آمده هیچ گونه مغایرتی با 10 فرمان موسی و آموزه های عیسی و میراث ابراهیم و سخنان حکیمانه زرتشت ندارد . همه ی آنها سرچشمه ای مشترک دارند .
خط کشی ها و مرزبندی ها و تفاخرهای بیهوده رایج بین پیروان ادیان زاییده ی تعارض منافعی است که وحدت رویه را به حاشیه می راند .
این که حضرت علی خطاب به مسلمانان می گوید می ترسم پیروان سایر ادیان در عمل به آموزه های قرآنی از شما پیشی بگیرند از این حقیقت غیرقابل انکار پرده برمی دارد که آنچه پیامبر آورده با فطرت هر انسانی سازگاری دارد .
حیف و صد حیف که در کنار این همه نهاد بین المللی شاهد وجود کانونی نیستیم که در آن نمایندگان تمامی ادیان و مذاهب از ایده های خود سخن بگویند تا روشن شود که همه به دنبال یک هدف هستند . با وجود چنین کانونی که اعضای آن تمامی تسلیم حقیقت باشند رسیدن به وحدت و اتفاق نظر بر سر بسیاری از موضوعات دور از دسترس نیست . با وجود چنین کانونی جنگ های نفرت انگیز دینی و مذهبی رنگ می بازد . مگر عیسی و موسی و محمد و زرتشت با یکدیگر سر ناسازگاری داشته اند که پیروانشان بخواهند با تاسی به آنها چنین راهی را ادامه دهند.
کدامیک از رفتارهای نکوهیده شده در 10 فرمان موسی و آموزه های عیسی با توصیه های قرآن در تضاد و تزاحم است که همواره باید شاهد قربانی شدن عده ای بازی خورده در جنگ های مذهبی و عقیدتی باشیم .
اگر اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر حقیقت باشد موسی و عیسی و ابراهیم هم مسلمان هستند . جنگ ها بر سر نام ها و صورت هاست و چون از صورت روی برگردانیم و به حقیقت بنگریم اختلافی نمی ماند .
چون به صورت آمد آن نور سره
شد عدد چون سایه های کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق
تا رود فرق از میان این فریق
حضرت محمد (ص) منادی وحدت است و این که پیروان اسلام به فرقه ها و شعبه های گوناگون تقسیم و تجزیه شده اند با جوهره ی رسالت پیامبر اکرم همخوانی ندارد.