سرمقاله 19 مرداد 1404 اسماعیل عسلی وضعیت کج دار ومریز روزنامه نگاری
از جمله ویژگی های رسانه مکتوب که با وجود میدان داری فضای مجازی و برخط هرگز کمرنگ نمی شود قابل استناد بودن آن برای همیشه است چرا که رسانه های مکتوب به دلیل آرشیو شدن و قابل دسترس بودن در کتابخانه های عمومی و ملی و همچنین ادارات و سازمان هایی که آن ها را ذخیره و صحافی و نگهداری می کنند همواره در دسترس هستند و این در دسترس بودن موجب می شود کسانی که بعدها به عنوان پژوهشگر اجتماعی و سیاسی به سراغ روزنامه ها و مجلات هر دوره ای می روند بتوانند با توجه به موضوعی که برای پژوهش خود انتخاب می کنند به داوری پیرامون عملکرد رسانه های مکتوب بپردازند همان گونه که ما اکنون می توانیم برای نمونه در مورد عملکرد روزنامه ها و مجلات نیم قرن گذشته یا پیش از آن داوری کنیم .
داوری کردن پیرامون عملکرد رسانه های مکتوب این گونه نیست که ما بر اساس شرایطی که در آن قرار داریم در مورد رسانه هایی که شرایطی متفاوت داشته اند قضاوت کنیم . اصولا با نگاه صفر یا صد نمی توان به داوری پیرامون عملکرد رسانه ها پرداخت زیرا اگر بنا را بر نگاه صفر یا صد بگذاریم ، اهل قلم یا باید در آزادی کامل قلم بزنند و پیرامون موضوعات روز موضع گیری نمایند و یا به طور کلی به بهانه ی وجود محدودیت ها قلم را کنار بگذارند و منتظر ایجاد فضایی ایده آل و آرمانی برای فعالیت خبری و روزنامه نگاری باشند . ازاین رو بسیاری از اهل قلم ترجیح می دهند که از امکانات حداقلی و فضاهای غبارآلود هم برای فعالیت و روشنگری استفاده کنند و اتفاقا هنر روزنامه نگار هم همین است که بتواند در شرایط سخت حرفش را بزند !
بهره گیری رسانه های مکتوب از طنز و کاریکاتور ، مصاحبه ، گزارش و عکس در کنار خبر برای این است که هر کدام ازاین رویکردها ظرفیتی مناسب برای بیان واقعیت ها و حقایق هستند . همان گونه که شاعران از ایهام و کنایه و انواع آرایه های ادبی برای بیان منظور خود بهره می گیرند ، رسانه های مکتوب هم تلاش می کنند گاهی سخنی را که خود قادر به بیان آن نیستند از زبان یک مسئول بیرون بکشند یا عکس را وسیله ی انتقال یک نارسایی کنند و یا از طنز و کاریکاتور یاری بگیرند .
کسی که خودش اهل روزنامه نگاری بوده و کارنامه ای برای ارائه دارد می داند که ما در جامعه ای قلم می زنیم که غیر از خطوط قرمز سیاسی و فراز و نشیب هایی که دارد با حساسیت های قومی و مذهبی و دینی نیز مواجه هستیم و این گونه نیست که هر چه دلمان می خواهد بتوانیم بنویسیم .
سخن مکتوب و قابل استناد غیر از سخنان محفلی و شفاهی است که قابل تردید و انکار و تکذیب باشد . متاسفانه ادبیات رایج در جامعه ی ایرانی هنوز هم تحت تاثیر فرهنگ شفاهی بر پژوهش و آزمایش متکی نیست . نمونه ی بارز آن را می توان در فضای مجازی جستجو کرد . فضایی که نه دیدبان دارد و نه می توان برای آن حد و مرزی مشخص کرد . خبرنگار یک رسانه ی مکتوب وقتی از یک صحنه ی تصادف گزارش تهیه می کند حتی اگر از مرگ سرنشینان هم مطمئن باشد نمی تواند بدون تایید پزشک قانونی و پلیس ، مرگ یا علت مرگ کسی را اعلام کند . گاهی حتی برداشت قابل انتظار از مجموعه سخنان یک مسئول و تحلیل مبتنی بر استنتاج یک خبرنگاراز سخنان مسئولین نیز مورد اعتراض قرار می گیرد و در مواردی مسئولین اصرار می کنند که بخشی از سخنان آنها به دلیل تبعاتی که می تواند داشته باشد رسانه ای نشود . ما در جامعه ای زندگی می کنیم که حتی پخش زنده تلوزیونی بسیاری از رویدادها با تاخیر چند ثانیه ای صورت می گیرد.
در چنین شرایطی نمی توان از روزنامه نگاران انتظار داشت که یا قلم را زمین بگذارند و یا همه چیز را بدون رعایت برخی ملاحظات قلمی کنند و بازتاب دهند.
مگر مردمسالاری در کشور ما چند سال عمر دارد و تا چه اندازه بالغ شده که رسانه ها بتوانند بدون هیچ محدودیتی به روشنگری بپردازند ؟ شما اگر به دامنه ی وسیع قبض و بسط ها و یا ناچیزی و فراوانی برخی تکیه کلام ها در محاورات سیاسی توجه کنید به راحتی درمی یابید که جریان های سیاسی در ایران گاهی با یک مویز دچار گرمی می شوند و با یک غوره دچار سردی و به موازات آن مردمی داریم که در یک بازه ی زمانی کوتاه آنچنان احساساتی و جوگیر می شوند که مدیریت رفتار آنها کار هر کسی نیست ! با چنین طبیعت و مزاجی روزنامه نگاران باید چه غذایی تهیه کنند که با طبع همگان سازگار باشد ؟
آرمانگرایان از این که روزنامه ها نمی توانند به معنای واقعی کلمه مستقل باشند و در تمامی موارد بدون چون و چرا طرف مردم را بگیرند گلایه مندند زیرا تشکل های مردم نهاد واقعی و نه برساخته از قدرت زیادی برای حمایت از روزنامه ها برخوردار نیستند . نتیجه ی این وضعیت آویزان بودن روزنامه ها به حمایت های اداری و دولتی است که آن هم شرایط خاص خودش را دارد یعنی روزنامه ها برای ادامه ی حیات باید بلندگوی مسئولین باشند و همین واقعیت تلخ به کاهش سهم دیدگاه های مردمی در رسانه های مکتوب می انجامد .
وقتی معاون اول رئیس جمهور هم اقرار می کند که کار خبرنگاری در ایران جزو مشاغل سخت است یعنی مسئولین هم می دانند که گوی سبقت ربودن با چوگان قلم در عرصه ی روزنامه نگاری دشوار و فرساینده است . ما روزنامه نگارها از یک طرف تشنه ی حقیقت گویی هستیم و از طرفی دیگر کسانی که باید شنونده سخنان ما باشند تاب شنیدن حقیقت را ندارند و این وضع یادآور این شعر از ابن یمین فریومدی است که می گوید :
یا رب تو جمال آن مه مهرانگیز
آراسته ای به سنبل عنبربیز
پس حکم همی کنی که در وی منگر
این حکم چنان بود که کج دار ومریز