وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    دکتر ننه ی غضنفر!  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 13 آبان 1404 10 0
    یادداشت طنز 13 آبان 1404 اسماعیل عسلی           دکتر ننه ی غضنفر!
    ننه ی الله قلی به پسرش می گفت : داری با دم شیر بازی می کنی ، افتادی دنبال قافله ی لنگی که سر از ترکستون درمیاره ، صد بار دیگه هم که بهت بگم به خرجت نمیره ، عقلت گذاشتی زیر پات تا دستت برسه به دنبه ، دل باید دنبال جیب راه بیفته نه تیپ ، چه معنی میده کسی که از گشنگی تا لنگ ظهرمیخوابه دنبال همسری با از ما بهترون باشه ، چشمت دنبال دختریه که مهرش سنگینه و اقبالش رنگین ، خب تو چیطور میخوای جواب دل و دماغ دختری رو بدی که لولهنگش ده من آب میگیره ، همچی دختری شوهر می کنه که صبح تا شب وسمه کنه نه این که تنبون کهنه ی الله قلی رو وصله کنه ! مامان سوسن از شیر مرغ تا جون آدمیزاد و از سفیدی گچ تا سیاهی زغال برای دخترش فراهم کرده تو چی چی داری ؟ می دونم که افتادی روی دنده ی لج و دلت میخواد همه رو انگشت به دهن کنی ولی یادت باشه ، پارچه ابریشمی ، کهنه هم که بشه دورش نمیدازن ، ننه قربونت برم برای کسی بمیر که برات تب بکنه ! شتر اگه علف میخواد باید گردن دراز کنه ، آخه اون چی چی بهت گفته که هوایی شدی ؟ تو روی چه حسابی میگی دختره پاش برات سریده ؟ سوسن کجا ، الله قلی من کجا ؟ ! مو به مو دارم حالیت می کنم ، والله به این قبله ی حاجات اگه پشت در خونه شون زیر پامون علف سبز بشه ، محل سگ هم بهمون نمیگذارن ، دختر فوق لیسانس که نمیشه زن نون واسون !
    ولی الله قلی گوشش بدهکار نبود ، پاشو کرده بود تو یه کفش که الا و لله سوسن باید بشه زن من ، شب تو خواب هذیون میگفت ، به خیالش دختره میخوادش ، رفته بود تو عالم هپروت ، الله قلی همین که چشمش می خورد به سوسن که تو صف نونوایی وایساده بود دو مشتی کنجد میزد به نونش ، دختره چند بار با ناز و عشوه نون کنجیدی سفارش داده بود و این بنده ی خدا هم خیالات برش داشته بود ، ننه ی الله قلی می گفت : چیز چه کاربه شقیقه داره ، یعنی میگی اگه مادر بزرگ قنبر مواد فروش هم نون کنجدی سفارش بده ، روم به دیوار ، پای لب گورش برات سریده ؟ اگه از من می پرسی میگم قضا و قدر گذاشتن دنبالت و بلا دور سرت پر میخوره ، میگن خدا وقتی میخواد بابای کسی رو بسوزونه ، خودشو میفرسته دنبال هیزم ! داری با پای خودت میری تو چاله ، هی میگی چند بار اومده به خوابم ، خب معلومه بنده ی خدا ، هر کسی شکم گشنه سر به بالین بگذاره خواب دست و پا دار می بینه ، کاری نکن که با خفت و خواری توپوزی بخوریم و آخر سر هم دست از پا درازتر مثل اسب عصاری برسیم به همون جایی که بودیم !
    اما الله قلی دست بردار نبود و بی وقفه گذاشته بود پشت سر مادرش و می گفت مگه خودتون نمیگین دختر پل هست و مردم رهگذر ، خیلی خب ما که نمیخوایم از دیوار خونه ی کسی بالا بریم ، میخوایم بریم خواستگاری !
    مادرش گفت : ننه جون ، بابات که تن به خاک سرد سپرده و من هم پشتم به کسی گرم نیست ، خیلی خب حالا که تنت میخواره و دلت فحش میخواد به ننه ی غضنفر میگم بره زیر زبون سوسن بلکه مزه دهنش معلوم بشه !
    الله قلی گفت : کاشکی می شد یه آدم باسواد که سرش به تنش بیارزه بفرستیم خواستگاری و با این حرف مادرش رو برد تو فکر، فردای اون روز مجمعی از پیرزن ها ی اهل نظر یعنی کوکب و نیمتاج خانم و زینت و اقدس نشستن دور قلیون و عقلشون رو گذاشتن روی هم و دست آخر به اینجا رسیدن که به گوش همه ی اهل محل برسونن که ننه ی غضنفر مدرک دکترا گرفته تا بگن ما با خنم دکتر میریم خواستگاری دختر فوق لیسانس اما وقتی الله قلی گفت این که اکابر هم تموم نکرده مادرش با دهن پر گفت : زبونت رو دندون بگیر و حرف نامربوط نزن ، مگه ننه ی غضنفر چی چیش از دیگرون کمتره ، هفتاد سال عمر از خدا نگرفته که گرفته ، 10 تا زلزله بالای شیش ریشتر هم به چشم ندیده که دیده و تو پنجاه تا مجلس خواستگاری هم بالا نشین نبوده که بوده و شش هفت بار هم که آب گرم داده دست مامای محل ، یعنی حقش نیست که بهش بگیم خانم دکتر ؟!
    خلاصه با همین نام و نشون کج کلاه دکتری گذاشتن سر ننه ی غضنفر و با تعریف و تمجید مشت و مالش دادن تا بره تو میدون و با دهن پر بشه دلال محبت و بهش اختیار تام دادن که هر چی از دلش گذشت به زبون بیاره و کار رو یکسره کنه بلکن الله قلی دستش به جایی بند بشه و از اون طرف هم بی معطلی به مامان سوسن خبردادن که میخوایم با دکتر ننه ی غضنفر خدمتتون برسیم برای خواستگاری ، مامان سوسن هم که روحش از این ماجرا خبرنداشت گفته بود قدمتون بر سر و برچشم.
    چشمتون روز بد نبینه ، روز خواستگاری ، سوسن از همه جا بی خبر همین که با الله قلی چشم تو چشم شد و فهمید کجا به کجان به ننه ی غضنفر گفت شما اگه واقعا دکتر هستی باید به زبون انگلیسی خواستگاری کنی !
    ننه ی غضنفر که حسابی سنگ روی یخ شده بود گفت : مگه ده کرور دکتر تو این مملکت زبون انگلیسی بلدن که من بلد باشم ، اگه من دکترم میگم دختر همین که اسمش سر زبون افتاد باید بگه بعله .
    مامان سوسن که حسابی غافلگیر شده بود گفت : اگه بابای سوسن بیاد و چشمش به الله قلی بخوره خونتون به گردن خودتونه ، گفته باشم که نگید نگفتی !
    ننه ی غضنفر که تیرش به سنگ خورده بود خونش به جوش اومد و دست ازدل برداشت و رو کرد به ننه ی الله قلی و گفت : پاشو بریم ! چاهی که کندی آب نداشت و از این مجلس هم به جایی نرسیدی ! ننه ی الله قلی هم گفت : اگه برای ما آب نداشت برای تو که نون داشت ، مفت مفت دکتراتو گرفتی ، حالو برو باهاش جولون بده و حقوق نجومی بگیر دکتر ننه ی غضنفر
    شماره روزنامه:8464
    این مورد را ارزیابی کنید
    (0 رای‌ها)
    آخرین ویرایش در دوشنبه, 13 آبان 1404

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3