سرمقاله 27 آذر 1404 اسماعیل عسلی دشواری های فرهنگ سازی در فضای افراط و تفریط
شاید اولین بار که جراحی زیبایی به عنوان راهکاری برای ترمیم چهره های آسیب دیده از تصادف وآتش سوزی و سایر حوادث مطرح شد کسی پیش بینی نمی کرد روزی برسد که یک دختر برای ثبت نام خود در گینس 388 بار چهره و بدن خود را به دست تیغ جراحان بسپارد . این طور که به نظر می رسد ، افراط و تفریط مرز نمی شناسد و دامن همه چیز را می گیرد .
اساسا هر چیز که به عنوان مد رواج پیدا کند حتی اگر در گذشته قباحتی هم داشته پیروی از مد به گونه ای پذیرفتنی می شود که اگر کسی آن را زیر سئوال ببرد ، خودش به کج سلیقگی و ایستادگی در برابر اقتضای زمانه متهم می شود .
این که ما به رفتاری بر اساس باور پای بند بوده و برای آن دلیل و انگیزه داشته باشیم چنین رفتاری با شخصیت و هویت و منش ما پیوندی معنادار پیدا می کند اما اگر صرفا به قصد همراهی با دیگران که چه بسا دلیل موجهی هم برای رفتار خود نداشته باشند ، رفتاری را پیشه کنیم در آن صورت به تقلیدی از سر جهل با هدف همرنگ شدن با جماعت روی آورده ایم .
این که ما تصور کنیم زیاده روی در برخی موضوعات خوب است و در برخی موضوعات نکوهیده و ناپسند است ، ذهنیت درستی نیست . در زمان پیامبر اکرم (ص) که نماز خواندن به عنوان یک ارزش مطرح شده بود یک نفر از اصحاب با کناره گیری از زن و فرزند و کار و فعالیت دائما نماز می خواند تا این که زن و فرزندش از دست او به پیامبر شکایت بردند و پیامبر او را سرزنش کردند و گفتند خداوند برای هر کاری اندازه ای در نظر گرفته و تو باید هم فعالیت اقتصادی و اجتماعی داشته باشی و هم در زمان خودش عبادت کنی !
این که زمانی پاچه گشاد مد شود یا ریش گذاشتن و پوشیدن نوعی کاپشن و زمانی دیگر پوشیدن لباس های چاک خورده و ریش ریش شده و .. اینها هیچ کدام فی نفسه ارزش به حساب نمی آید زیرا با هدف همراهی با جمع صورت گرفته و خودجوش و بر اساس باور قلبی یا دلیل علمی و توجیه پزشکی نبوده است .
بخشندگی و سخاوتمندی اگر چه از جمله ارزش های ستوده شده در تمامی فرهنگ ها و ادیان و مذاهب است اما زیاده روی در آن به طوری که شخص را تهی دست و محتاج دیگران کند رفتار پسندیده ای نیست .
در توجیه چنین رفتارهایی از یک منظر می توان گفت که تقلیدهایی از این دست سر در آبشخور دیده شدن دارد . فرضا زمانی که یک چهره ی معروف هنری یا ورزشی و یا حتی علمی و سیاسی لباس خاصی می پوشد یا از غذای خاصی استفاده می کند که در رسانه ها انعکاس می یابد برخی تصور می کنند اگر از او پیروی کنند در همان جایگاه و موقعیتی قرار می گیرند که او قرار دارد و همان گونه دیده می شوند و بر سر زبانها می افتند که او دیده می شود در حالی که واقعا چنین چیزی نیست .
زمانی بود که جراحی بینی رواج پیدا کرده بود و حتی کسانی که پول برای عمل جراحی بینی نداشتند با انداختن چسب روی بینی خود اینگونه وانمود می کردند که جراحی بینی انجام داده اند . چه بسیار افرادی که با عمل جراحی بینی زشت تر شده اند و یا عمل جراحی بینی عوارضی داشته که منجر به مرگ و یا افسردگی آنها شده است .
معمولا ، جوامعی که اغلب مردم اهل تحقیق و مطالعه نیستند و رفتارها خودجوش نیست ، تقلید حرف اول را می زند . در چنین جوامعی یکباره می بینید که حتی تحصیل در یک رشته دانشگاهی هم مد می شود و چه بسا افرادی که علاقه و استعداد چندانی هم برای تحصیل در یک رشته ندارند اما تحت تاثیر موج فزاینده ای که ایجاد شده قرار می گیرند و در چنین مسیری پا می گذارند.
زمانی بود که مداحان به اقتضای حاکمیت شرایطی خاص و کم بودن تعدادشان بیشتر از هر زمان دیگری دیده می شدند و بر همین اساس عده ی زیادی جوگیر شده و فراتر از نیاز جامعه در این مسیر قرار گرفتند و حتی به آنها مدرک مداحی دادند و نهایتا کار به جایی کشید که چون تعداد مداحان زیاد شده بود و خیلی از آنها در ایام عادی کاری برای انجام دادن نداشتند ، کسانی برای حل این مشکل مبادرت به اختراع مناسبت هایی نظیر دهه ی محسنیه کردند که حتی برخی نظریه پردازان مذهبی اصولگرا از جمله رحیم پور ازغدی شدیدا به چنین رویکردی انتقاد کردند با این پیش فرض که مداحی در فرهنگ شیعی هرگز به عنوان یک شغل و منبع درآمد مطرح نبوده و همواره کسانی بوده اند که برای خودشان شغل و پیشه ای درست و حسابی و آبرو مندانه ای داشته اند اما در ایام سوگواری نذر می کردند که مردم را دور خود جمع کرده و بدون دریافت دستمزد برای آنها نوحه خوانی کنند و بعد از ایام سوگواری هم دنبال کار خود می رفتند ولی همین که مداحی به عنوان شغل مطرح شد دیگر آن جایگاه ارزنده خود را از دست داد زیرا کسی که بخواهد هر روز به اقتضای شغلش خود را اندوهناک نشان دهد ، اندوه او از سوی مردم ، خودجوش و از روی احساس درونی تلقی نمی شود. ضمن این که اگر ما بخواهیم برای کاری که جنبه ی معنوی دارد ارزش مادی قائل شویم ، معنویت آن را زیر سئوال می بریم و آن را لوث می کنیم و نهایتا کار به جایی می کشد که برخی اقشار ترجیح می دهند در مراسم یادبود درگذشتگان خود به جای مداح از نوازنده استفاده کنند !
سخن بر سر این است که افراط در هر زمینه ای نتیجه ی معکوس به دنبال دارد و جامعه ای که در معرض توفان تندروی از هر طرف قرار می گیرد قادر به فرهنگ سازی و نهادینه کردن رفتارهای سازنده نیست و پر واضح است که توسعه ی فرهنگی در چنین جامعه ای با دشواری های فراوانی روبروست.