برای ایران و انقلابش چه کارها که نکردیم. چه شهیدان شجاع و ایران باوری که ندادیم. چه اسارت هایی که در خاک دشمن و دشمنان دور و دورتر تجربه نکردیم. چه تلخی هایی که از تحریم و تورم و گرانی تحمل نکردیم. چه ها که نشنیدیم و ندیدیم. چه ترس و اضطراب هایی که به جان خریدیم و چه نوزادانی که نزاده سقط کردیم. آنقدر بودیم که چون جمعی از ما کسر شدند، جمع دیگری اضافه شدیم. هرچند آمده ای جای رفته ای را نگرفت! چه بسا در شبانه روز گریه کردیم و خون دل خوردیم. چه بسا شماتت مخالفان و دشمنان را در طول و عرض امواج رسانه های صوتی تصویری شنیدیم و دم برنیاوردیم. ما لحظه های تمام شدن را بارها زیر بمباران کور متجاوزان با تمام وجود احساس کردیم.
ما در طول 47 سال قریب به نیم قرن جنگیدیم و ملت های جهان را به تعجب و حیرت وا داشتیم. چه خیانت ها و فرصت طلبی هایی که از دوست و دشمن ندیدیم؟
راستی ما که هستیم؟ چه نوع ژنی در بدن داریم؟ چرا تسلیم نمی شویم؟ چرا آرامش را بر طپش ترجیح نمی دهیم؟ از دنیا چه طلبی داریم؟ با کدام هدف این چنین در طول قرن ها جنگیده ایم؟ ایستادگی مان به بهای کدام دستاورد بوده است؟ به قول دکتر شریعتی: آیا آنان که رفتند کاری حسینی کردند و اینان که مانده اند کاری زینبی می کنند؟»
بسیاری از مخالفان را عقیده بر آن است که ما چه کار داریم که رژیم صهیونیستی و آمریکا در فلسطین اشغالی جنایت می کنند؟ مگر ما متولی ستمدیدگان هستیم؟ تا کی و تا چند بر این نمط می رانیم و چه میزان سختی را باید به جان بخریم؟
آیا به قول صائب تبریزی: «زنده به آنیم که آرام نگیریم...»
یا به گفته دکتر شفیعی کدکنی: «دریائیم که باکی از طوفان نداریم؟»
ما هر چه هستیم ایرانی و اکثریت مسلمانیم که در پشت سر تمدنی چند هزار ساله داریم چرا که قرن ها مورد تهاجم و تجاوز بیگانگان و امپراطوران تمامیت خواه بوده ایم و اینک مقابل خود، آمریکائی جنگ طلب، متجاوز، حریص، جنایتکار و زیاده خواه می بینیم که جز به تسلیم و ذلت ما و کشورهای خاورمیانه راضی نمی شود. هویت و شرافت تاریخی ما به همین ایستادگی ها و رزم آوری هاست. اگر در طول تاریخ مانده ایم جز این نبوده ایم. به قول رودکی ما آن خردمند ناشادیم که غم دیگران را تحمل نمی کنیم و به قول سعدی: «از بینوایی رنج نمی بریم بلکه رنج بینوایان را به جان می خریم. ما یک فرهنگیم که چونان خورشید در آسمان ادب، هنر، مقاومت و استقلال طلبی پیوسته درخشیده ایم و اینک نیز چنین است.
اما آیا این همه مجاهدت، ایثار، از خودگذشتگی و شجاعت در دفاع بعضا نابرابر در برابر قدرت دشمن کافی است تا بمانیم و رنجمان به گنجی مانا تبدیل شود؟ یا آنکه راه های نرفته ای پیش رو داریم تا کید ناکثان، مارقان و قاسطان بر ما کارگر نیفتد؟
آنچه در این مصاف دیرپای به ما کمک می کند تا بهتر، منظم تر و با بهره دهی بیشتر در مسیر مقاومت پیروز شویم چند توصیه است که از بزرگان آموخته ایم و باید به کار گیریم.
نخست آنکه کار کنیم. کار و کار که جز این ما را راهی برای بهبود اقتصاد نیست و این کار باید با مسئولیت پذیری برای حصول نتیجه ای همراه باشد که به اندازه تلاشمان بیارزد.
قانونمند و نظم پذیر باشیم تا عدالت در شکل پذیری و اجرای قانون به دور از تبعیض و ناروایی و رانت و پارتی بازی در عمل ما به بار نشیند. به حق و حقوق قانونی و عرفی خود قانع باشیم و دیگران را به چنین کار مهمی توصیه کنیم.
در انتخاب مدیران و مسئولان همت نظارت داشته باشیم و همه نابسامانی ها را به دولت و حاکمیت نسبت ندهیم بلکه سهم خود را در ایفای وظیفه نظارتی پیوسته به یاد آوریم و بدان پای بند باشیم. همانکه خداوند سفارش کرده است. تقوی و نظم پذیری.
دوستان نادان را از خود برانیم و از دشمنان دانا تجربه و دانش بیاموزیم. حسرت همسایگان غرق در پول و ثروت را نخوریم که در خانه شیشه ای سکونت دارند و بدون پشتوانه و بازدهی به آمریکا آبی به گلو و نانی به دهان نمی برند. به قول ناصر خسرو: «آندم که بر من و تو وزد باد مهرگان/ آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟»
ما باید با فرهنگ دیرین خود آشتی کنیم و از تقلید کورکورانه فرهنگ غالب غرب دوری گزینیم. هرچند صنعتی که از آنجا آمده بعضا فرهنگی را می طلبد که با معیارهای انقلابی و فرهنگی ما سازگاری ندارد. باید طرحی نو دراندازیم هرچند نتوانیم سقف فلک را بشکافیم.
ما هم ملت ایرانیم و هم ملت امام حسین(ع). امام حسینی که صرفا عرب نیست او الگوی حریت و آزادی خواهی تمام ملت های تحت ستم جهان است و هر روز و هر ساعت و هر لحظه با یزیدیان زمان در ستیز است. بعضی از کج فهمان چنین تبلیغ می کنند که ما عرب زده شده ایم و قهرمانانی که از آنها تبعیت می کنیم عرب اند در صورتی که خود در طول تاریخ قهرمانانی داریم با اصالت ایرانی.
این ترفند و ناآگاهی که باور چند صد ساله ما را نشانه رفته است، همان بن مایه و نیروی محرکه ای است که ایران را در جنگ تحمیلی 8 ساله از شر تجاوز دشمنان نجات داد و در طول 47 سال پس از انقلاب مقابل ابرقدرت ها ایستاد.
دو بال باور مذهبی و حمیت ایرانی. این دو بال را قدرتی برای فتح آسمانهاست اگر بدان نیک بنگریم و از تعصبات قومی دور شویم. قدرتی که ما داریم و دیگر مسلمانان ندارند و چنین است که تسلیم پذیر می شوند و هویت خود را فراموش می کنند تا راه رفتن کبک را بیاموزند که حاصل آن بد راه رفتن است. نظارت بر عملکرد دولت و کارگزاران را همه برعهده بگیریم تا سوءاستفاده کنندگان و فرصت طلبان میدان را خالی نبینند. آن مهمی که متأسفانه کمتر به آن توجه داریم و بدانیم که ما می مانیم و دشمنان در بی خردی تاریخی خود هضم می شوند چنانکه بیش از دو هزار و پانصد سال مانده ایم. سهم ما برای ایران همین معیارهاست که نباید از آن منحرف شویم.
والسلام