وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    از نماز تا آواز  

    توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 10 آذر 1404 23 0
    سرمقاله 10 آذر 1404 محمد عسلی از نماز تا آواز
    زمستان بود و چنان سرمایی که سنگ هم ترک برمی‌داشت. آب، به آسانی چون چشمه‌ای کوچک که در دسترس باشد و تا اتاق خواب فقط چند قدم که هر زمان اراده‌ کنی شیر آب را باز کنی نبود. در وسط حیاط، حوض کوچکی بود که چندان آب پاکی هم نداشت و به ضخامت یکی دو سانت یخ می‌زد. اتاق هم چندان تفاوتی با حیاط نداشت چون نه بخاری گازی و نفتی بود و نه اجاقی روشن در پگاه صبح که بتوان دستی بر آتش داشت.
    اگر گرمایی بود فقط در زیر لحاف و پوشش خواب می‌بود. می‌دیدم در آن سن و سال دبستانی که چونان سربازی مطیع از خواب شیرین صبحگاهی بلند می‌شد و در همه عمر به باوری که در عادت داشت یخ حوض را می‌شکست و با اشتیاق وضو می‌ساخت چنانکه آب حوض روی ساعدش یخ می‌زد و او بی‌اعتنا، کلماتی را زیر لب زمزمه می‌کرد و برای نماز آماده می‌شد چونان عاشقی که به سراغ معشوق می‌رود. نه جبری در کار بود و نه فرمان حکومتی و نه پستی و مقامی که از ترس، نمازی به نیاز ادا شود و کسی یا کسانی او را مؤمن بپندارند و یا جماعتی در پشت سرش نمازی را اقامه کنند. او خودباور بود. باوری که وقتی در بیمارستان شبانه زیر تیغ جراحی بیهوش شد در بامداد که به هوش آمد اولین خواسته‌اش وضو برای ادای نماز بود. او پدر من بود. و اما امروز می‌بینم که جوانان در شرایط سهل و آسان چندان رغبتی به اقامه نماز ندارند و چون دیر وقت صبح از خواب نصفه نیمه شبانه برمی‌خیزند اول به سراغ گوشی دستی تلفن می‌روند تا خبر کسب کنند. این تغییر، رهآورد تکنولوژی است و یا افول باور دینی است؟ و یا عدم هضم باوری است که در طول قرن‌ها پدران و مادران ما در تکرار آن به سلامت روح و روان می‌رسیدند و فرزندان ما از آن گریزانند؟
    در هیاهوی آواز، نماز نه آنکه به فراموشی رفته است بل در حالت خودآگاهی از دبستان تا دانشگاه در وصف و وجوب و فوائد آن بارها آموزگاران و اساتید درس داده‌اند و سخن‌ها گفته‌اند اما به باور ننشسته است. باوری که در شرایط سخت آب و هوایی و محیطی نیرویی از درون تو را از خواب خوش بیدار کند و بی‌شک برخیزاند و به سر حوض یخ‌زده در زمستان سرد ببرد و در اتاق نه چندان گرمی به نماز بایستاند تا با خدا سخن گویی و به حیات خود رضایتی از سر تسلیم داشته باشی بی‌آنکه ریایی در کار باشد که باور از ریا گریزان است.
    آری نماز را خود نیازی نیست و نمازخوان را به باور نیازی است که چونان پروانه در گرد شمع در طلب نور می‌چرخد هرچند پر و بال بسوزاند و این است که گفته‌اند نماز ستون دین است و اگر این ستون بر جای خود استوار باشد و به باور آید، خود مجری و حافظ خود است. حجاب زنان هم اگر به باور آید، رضاشاه هم نتواند آن را با گزمه‌های بی‌رحم برباید که چون چنین کرد از پس آن به چنان عقوبتی گرفتار آمد و انقلابی اسلامی به ثمر نشست علیرغم آنکه میداندار تغییر در صد سال اخیر یعنی از 1917 به بعد کمونیست‌ها بودند. زیرا انقلاب اسلامی به باور مردم نشست و دلی شد در آن روزگاران. بگذریم که امروز آواز در تمامی لحظات، گوشی برای شنیدن دارد و حسی برای بروز خواهشی که به جان خوش می‌آید هرچند صدا و آهنگ خوش را گناهی نیست اما این باور با آن باور فاصله‌ها دارد زیرا این زمینی است و آن آسمانی که اگر امروز بسیاری دست در جیب هم دارند از فقر نیست بل از ناباوری است. ناباوری به خدایی ناظر و فردایی که باید پاسخ گو باشی. ناباوری به تفاوت خیر و شر، ناباوری به حیاتی که می‌تواند ساده و بی‌آزار باشد و چشم امید به رزقی حلال و تأسف‌آور آنکه نماز را به فریضه و ادای تکلیف به جای می‌آوریم بی‌آنکه به نتایج آن بیاندیشیم و به باوری قلبی رسیده باشد همان می‌شود که بگویند فلانی با آن مهر برجسته در پیشانی اختلاس کرد و یا به دروغ و ریا، فریبکاری بیش نبود. هرچند اسلام چشمی به ظاهر دارد و چشمی بر باطن، اما ظاهر بی‌ریشه همانست که امروز می‌بینیم و چنان است که به سختی بتوان دو ظاهر را از هم تشخیص داد که کدام ریشه در باطن دارد و کدام را باطنی در کار نیست. تا آنجا که حافظ در قرن هشتم هم که انسان، چنین و چنان ابزار نوینی در اختیار نداشت از واعظ و محتسب و قاضی ریاکار در عذاب بود تا آنجا که گفت: «صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد/ پاردمش دراز باد این حیوان خوش علف»
    و یا صریح‌تر سرود: «واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند»
    هر چند حکم کلی بر همه واعظان نتوان داد اما روزگار ما روزگار بی‌نمازی است نه از آن جهت که هیچ کس نماز نمی‌خواند بلکه از آن جهت که بسیاری به آثار و برکات آن باور ندارند که اگر می‌داشتند چونان گذشتگان که بگذاشتند و بگذشتند این چنین به دنیا نمی‌چسبیدند و همانکه قرآن گفت را باور داشتند یعنی: «اِن الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» [همانا نماز بازدارنده از فحشا و منکرات است] که اگر چنین باوری در ما می‌بود شاهد جرم و گناه و حتی منکراتی در بین جامعه نمازخوان نبودیم و از نماز به نیاز آواز نمی‌رسیدیم هرچند آواز و آهنگ خوش را احساس آدمی به نیاز خوش آید افسوس که من میراث‌دار خوب پدر نبودم.
    والسلام
     
     
     
     
     
    شماره روزنامه:8486
    این مورد را ارزیابی کنید
    (0 رای‌ها)
    آخرین ویرایش در یکشنبه, 10 آذر 1404
    « تنها راه باقیمانده   آنچه می ماند   »

    موارد مرتبط

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بازگشت به بالا

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3