روزنامه عصر مردم در سراسر جهان یک پورتال خبری آنلاین آنلاین و منبع برای محتوای فنی و دیجیتال برای مخاطبان با نفوذ خود در سراسر جهان است. شما می توانید از طریق ایمیل یا تلفن به ما بپیوندید.
+(98) 713-234 8010-13
ننه ي غضنفر سفره ي دلشو براي زن همسايه باز کرده بود و مي گفت : گل نسا خانم ، اگر دردم يکي بود با نون مي خوردمش ، بيکاري باباي بچه ها به کنار، فشارم که مياد پايين ، جونم مياد بالو ، کرونا هم که مثل بختک سايه انداخته رو زندگيم ، حالو همه ي اينا يي طرف اين که از صبح علي الطلوع تا بوق سگ بايد حرف مفت گوش بديم داره ديوونم مي کنه ، نذر کردم اگه کرونا دست از سرمون برداره ، شل زرد درست کنم بدم به در و همسايه ، شما هم که خوش نيت هستي دعا کن شتر کرونا از در خونه همه مون جاکن بشه . ديروز انيسه خانم لبش تب خال زده بود من نفهميدم به خاطر ماسکي که رو صورتش بود ، قبل از کرونا وقتي از جا در ميرفتم ، دندون قروچه مي کردم باباي بچه ها مي فهميد حساب مي برد ، حالو به خاطر ماسک که جلو دهن کجي منو گرفته حتما بايد چند تا فحش نون و آبدار بارش بکنم تا بلکه پا به پا بشه و حرف گوش بگيره ...
گل نسا که دلش هواي شل زرد کرده بود به ننه ي غضنفر گفت : يي چي ميگم به دل نگير ، از بس مردم نذر و نياز کردن و بعد از رسيدن به مراد و حاجتشون يادشون رفت نذرشون ادا بکنن ، خدا غيظش گرفت ، گره انداخت تو کارمون ، من ميگم با خدا نقد معامله کن ، همين فردا نذرت ادا کن ! خدا خيلي وقته که ديگه بساط نسيه رو جمع کرده ، از بس دروغ شنفته ، حالو خدا که قربونش برم رحيم و کريمه ، مردم هم ديگه با بند پوسيده ي يه مشت آدم مزخرف تو چاه نميرن .....
ننه ي غضنفر گفت : با کدوم پول گل نساء خانم ، تازه پنجم برجه ، حقوق بازنشستگي باباي غضنفر هم که مثل آبي که تو مشک سوراخ ريخته باشن ماندگاري نداره .
گل نسا گفت : دوست ميگه بهت گفتم ، دشمن ميگه مي خواستم بهت بگم ، يادت باشه که من بهت گفتم ! با خدا نقد معامله کن ، اگه تونستي برو تو بانک پرس و جو کن ببين وام شل زرد نذري بهت تعلق مي گيره يا نه ؟
ننه ي غضنفر گفت : واي خدا توبه ، وام نذر شل زرد ديگه چه صيغه ايه ، حالو تازه وام هم که بدن ، مگه ميشه با پول نزولي شل زرد نذري درست بکني ، مگه ميخواي خدا يه چيزي نه بدتر از کرونا بهمون حواله بده ، راسياتش من از بانک جماعت خير نديدم ، ميگم والله اين بانکا پولاشون از کجا ميارن ؟
گل نساء گفت : خب از مردم ميگيرن ديگه ، بانک که خودش پول نداره !
ننه ي غضنفر با شنيدن اين حرف فکري به خاطرش رسيد و به گل نساء گفت : اگه اينجوريه من هم ميرم از مردم پول ميگيرم !
گل نساء گفت : چطوري ؟
ننه ي غضنفر گفت : گدايي اگه ننگ نباشه ، گنجه . ماسک ميزنم که هيشکي نفهمه ، يه تيکه سنگريزه هم ميذارم زير زبونم تا ندونن کي هستم ، کي به کيه گل نساء ؟ مگه اونهايي که پول بيمه ميگيرن و کاري هم براي مردم نميکنن ، خجالت ميکشن که من بخوام رودارواسي کنم ؟ .با پول صندوق بازنشستگي باباي غضنفر اختلاس کردن ، آب از آب تکون نخورد ...
با همين نام و نشون ننه ي غضنفر کفش و کلاه کرد و چادر دولايه به سر کشيد و آفتاب نزده رفت نشست دم در درمانگاه محله که بيست و چهار ساعت برو و بيا داشت و شروع کرد به عجز و لابه کردن ، نزديکاي ظهر بلند شد خودشو رسوند به دستشويي درمانگاه و شروع کرد به شمردن پول ، علي برکت الله ، تو 4 ساعت ششصد هزار تومن کار کرده بود ، اشتهاش باز شد و فهميد تازه به راز و رمز خوشبختي سرک کشيده ، خودشو سبک کرد و دوباره برگشت که روي پله ي دوم جاگير بشه که ديد جاشو گرفتن ، ميخواست با طرف دست به يقه بشه که از صداي مليح نسرين خانم که تازه از سفر ترکيه برگشته متوجه شد که خود خودشه و بايد دست به عصا راه بره .. رفت طرف بازار وکيل ديد ماهرخ زن جمشيد کيسه کش داره با بچه ي کرايه اي شوکت گنگويي گدايي مي کنه ، پيش خودش گفت ماهرخ که قبلا تو کار قاچاق لوازم آرايشي بود حتما با اومدن ماسک دکونش تخته شده و کارش کشيده به گدايي ! خلاصه ي کلام اون روز ديگه ننه ي غضنفر کاسب نشد که نشد ، چرا که هر جا مي رفت يه نه بدتر از خودش جاخوش کرده بود و به شغل شريف گدايي سرگرم بود ! فرداي اون روز پيش خودش فکر کرد که بيخود نيست ميگن سحر خيز باش تا کامروا باشي ، من هم بايد خروس خون بزنم بيرون ، اگه زينت خانم بچه شو کرايه ميداد حسابي کاسبي مي کردم ولي عيبي نداره با عروسک خرسي نوه ي خودم ميرم گدايي ، کي به کيه مگه اونهايي که با آدرس عوضي از مردم راي گرفتن کسي بهشون گير داد که با من کاري داشته باشن ، با همين حساب و کتاب تاريک روشن از خونه زد بيرون و رفت نشست همون پله ي دوم درمانگاه و وقتي ديد پاهاش رو پله هاي سنگي يخ مي کنه ، عروسک خرسي که با خودش آورده بود تا بغلش کنه رو گذاشت زيرپاش و به اميد خدا رفت تو کار گدايي ... نيم ساعتي از جلوس ننه ي غضنفر روي پله ي دوم نگذشته بود که با لگد يک دختر جوون که واکس به صورت ماليده بود که شناخته نشه چرتش پاره شد و دست به يقه شدند و معلوم شد که اون دختر جوون پله ي دوم درمانگاه را از نگهبان کرايه کرده و پول دو هفته هم پيش پيش پرداخته ، کارشون کشيد به کلانتري و تازه اونجا بود که معلوم شد دختر خواهر خودش بهش لگد زده و تو همين دو روز گدايي ننه ي غضنفر کاشف به عمل آورد که نصف اهالي محل با گدايي اموراتشون مي گذره و پيش خودش گفت : اي دل غافل ، نگو که اين بي شرفا که هر روز تو عزا و عروسي چند تا لباس عوض مي کنن تو کار گدايي هستن ، حلالم کن باباي غضنفر که من چقدر بهت فحش مي دادم که برو از شوهر ديگرون ياد بگير که هفته اي دو مثقال طلا به قد و بالاي زنشون آويزون مي کنن . قربون خدا برم که چه محله ي آبادي داريم که آبرودارترينشون تو کار قاچاق و دزدي و اختلاس و رانت و کلاهبرداري و گدايي هستن .. اين وسط شرمنده ي خدا هم شديم . حالو باز خدا پدر منو بيامرزه که مي خوام با پول گدايي شل زرد نذري درست کنم ، اون بي شرف هايي که با پول گدايي تاتو مي کنن و زير تيغ جراحي پلاستيک ميرن ديگه چه جونورايي هستن ! تف تو روم بياد که همين نيم مثقال ايموني هم که داشتم از کفم رفت . خدايا شتر ديدي نديدي ، خاک تو دهنم بچپونن که فضولي مي کنم ، جون خودت کارمون يکسره کن ، يا زنگي زنگ يا رومي روم ، نمي خوام فضولي کنم ولي بلاتشبيه اگه من جاي شما بودم هر چي ويروس اهل جهش و پرش بود مينداختم به جون مردم تا راحت بشن ..خودت که ديدي من خيلي دست و پا زدم ولي پول شل زرد نذري جور نشد ، والله اين روزا حواست به خودت باشه که خيلي هوا پسه ، بعضي ها به خدا هم رحم نمي کنن !!!
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.