وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    چه بنويسم؟

    توسط محمد عسلی/ مدیر مسئول روزنامه عصرمردم 19 تیر 1402 86 0
    سرمقاله "محمد عسلی" 19 تیر 1402      چه بنويسم؟
    در ايام دانش آموزي موضوع انشاء ما بدون مقدمه پيرامون مسايلي دور مي زد که براي دانش آموزان آن زمان چندان محسوس نبود. مثلا: علم بهتر است يا ثروت؟ در آينده مي خواهيد چه شغلي داشته باشيد؟ يک روز تعطيلي را شرح دهيد و يا چرا ادب سرمايه جاوداني است.
    هميشه اينگونه بوده است که انشاء به معناي چيزي را خلق کردن مانند ابراز خلاقيت در نوشتن و شرح و بيان موضوعي را از ما في الضمير خود بروز دادن بدون آموزش از دانش آموزان مي خواستند. نتيجه اينکه انشاء را يا ديگران براي دانش آموزان مي نوشتند و يا رونويسي مطالب ديگران به صورت پراکنده تحويل معلم مي شد و اگر کسي جرأت آن را داشت که به آقا معلم بگويد: مي شود خودتان اين موضوع را بنويسيد بعيد مي نمود که معلم هم انشاء نويس خوبي باشد. آنچه از پس اين همه سال که از عمر مدرسه و کلاس و معلم مي گذرد مي توان به قضاوت نشست درخصوص درس انشاء اين است که هنوزاهنوز در به همان پاشنه مي چرخد يعني ما در مدارسمان آموزش انشاءنويسي و يا نويسندگي نداريم. درست نويسي و آئين سخنراني و سخن گفتن هم ياد نمي دهيم زيرا اهدافي که آموزش و پرورش دنبال مي کند استعداديابي نيست. بلکه حافظه  محوري است.
    بچه ها مي بايد در کلاس کر و لال بنشينند و به صحبت هاي معلم گوش دهند و بعدا همانها را در کتاب هاي درسي کم و بيش حفظ کنند و نمره قبولي بگيرند تا 12 سال تحصيلي تمام شود و مدرکي دريافت کنند که به هيچ دردي نمي خورد.
    نويسندگي هر چند ذوق و استعداد ذاتي مايه اوليه آن است اما کسي صرفا با داشتن ذوق و انگيزه نويسنده نمي شود. مطالعه آثار نويسندگان و نقد و تحليل آنها در کلاس اظهار نظر پيرامون مطالب مطرح شده و تشويق دانش آموزان به تفکر و انديشه پيرامون هر آنچه در آفرينش مورد مطالعه است و در ابتدا ساده نويسي و از خود و ديگران نوشتن راه ورود به فضاي نويسندگي است.
    درست به خاطر دارم در دوران دبيرستان براي اکثر همکلاسي ها و فرزندان همسايگان انشاء نوشته ام و نمره آنها حاصل ذوق و دانش آنها نبوده است.
    حال چه شد که من توانستم انشاء بنويسم و همکلاسي هايم نمي توانستند.
    درست به خاطر دارم در طاقچه دودزده اتاق نشيمن ما حدود بيست کتاب بود که مرحوم پدرم آنها را براي ما مي خواندند. کتاب هاي شعر و داستان از نسيم شمال گرفته تا حافظ و سعدي و موش و گربه عبيد زاکاني و نان و حلوا و شير و شکر شيخ بهائي تا حسين کرد شبستري و خرم و زيبا و امثالهم.
    در آن روزگار که از داشتن تلويزيون و راديو و حتي برق محروم بوديم فرصتي مغتنم دست مي داد که با پدر و مادر و بستگان هم صحبت شويم و به اصطلاح ما هم اظهارنظر کنيم يکي از خاطراتي که فراموش نکرده ام اين بود که مرحومه مادرم در شب هاي رمضان دعاي افتتاح را از روي مفاتيح الجنان مي خواند و من هم تلاش مي کردم بتوانم بخوانم. آن زمان در کلاس چهارم دبستان درس مي خواندم. وقتي کاملا ياد گرفتم که درست بخوانم مرحوم پدرم مرا به جمع احياگران بردند و گفت: پسرم مي تواند دعاي افتتاح بخواند. بالاخره در آن شب فراموش نشدني آن دعا را به درستي خواندم و با خواندن آن ذوق مي کردم و احساس توانايي.
    اين خاطره را از آن رو در اين نوشتار آوردم که بگويم گفتگو و مصاحبه با ديگران و نقش پدر و مادر در اعتمادسازي فرزندان تا چه ميزان تأثيرگذار است.
    کسي که مي خواهد انشاء بنويسد و يا نويسنده شود مي بايد آنقدر مطالعه کرده باشد که حافظه اش از کلمات و لغات زيادي براي بيان يا نوشتار سرشار باشد و بارها آن کلمات به زبان و انديشه مرور شده باشند به گونه اي که مانند موم در ذهن و حافظه و در انديشه و تفکر حلاجي شده باشند.
    اينکه به هر کسي بگويي بنويس بگويد چه بنويسم؟ از کجا شروع کنم؟ آموزش نديده و کتاب نخوانده است يا در محاورات شريک گفتگوي ديگران نبوده است.
    اگر از من سئوال کنند که اولين توصيه شما به دانش آموزي که مي خواهد انشاء يا مطلبي بنويسد چيست؟ مي گويم بنشيند اطراف خود را نظاره کند و هر آنچه مي بيند بدون اينکه موضوعي در کار باشد بنويسد و سپس آن را بخواند تا باورش شود که مي تواند بنويسد.
    آري گاهي نويسنده هم در اين روزگار پرمخاطره و پرسرعت با خود مي گويد: چه بنويسم؟ چه بنويسم که براي خواننده جذاب باشد؟ چه بنويسم که احساس کند به جاي او و حرف او را مي نويسم؟ چه بنويسم که دردي را دوا کند و انساني را برخيزاند و به تفکر و تأمل وا دارد؟ چه بنويسم که اميد را در دل مرده اي زنده کند؟ چه بنويسم که مسئولي را حرکت دهد و بيانديشد که جايگاهش کجاست؟
    و نهايتا چه ننويسم که فتنه اي را رقم زند و خسارات جبران ناپذيري را سبب شود. اما درمي يابم که بايد خواند، بايد نوشت، بايد گفت، حرف را بايد زد. درد را بايد گفت و نبايد در بهت فراموشي ها نشست.
    والسلام
     
    شماره روزنامه:7803
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در دوشنبه, 19 تیر 1402

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3