در روزگار خشم و جهل و جور و زور تنها نبودی و چون چشم بر جهان گشودی در کنار مهر مادری دشمنی های فراوان دیدی که جز به کشتنت نمی اندیشیدند اما خدا با تو بود و تو می دانستی که هر قدمی برمیداری دستی به بزرگی کائنات بالای سر داری که راه می نماید ، نور می پراکند ، عشق می آفریند و بر تمامی دشمنی ها غلبه می کند .
در آن ارتفاع که به هر بامداد قدم های استوارت را به خود می خواند و در آن غار که با روزنه ای تو را به نور پیوند می زد با فقر همنشین شدی تا فخر جهانیان باشی برای تمامی فصل ها و نسل ها و چنین شد که از گردنه های مخوف به سلامت گذشتی تا امنیت خلق در گرو بودنت باشد ، چه بودنی !
و خداوند تو را چنان پرورد که تاریکی و روشنی ، خوبی و بدی ، مهرورزی و دشمنی و کینه جویی و بخشش را در آن هنگام که پای د راه گذاشتی تا به نقطه ی کمال رسیدی ، بشناسی و احساس کنی و رنج تمامی سختی ها تو را به آن مقام اعلی برساند که بدانی تمامی دانستنی ها را در عصر جهالت، وقتی که سایه ی تمامی تیغ های خشونت بالای سرت بود .
ای محمد(ص) ! ناجی گمشده گان در وادی بی راه و کران ناپیدا ، تو چه کردی که هر شمشیری را بر خود و پیروانت پاسخی به کلام دادی چنان که پهلوانان زور آور آن زمان را امان نام و کام ندادی مگر به راستی و باوری که بتوانند چونان علی (ع) بر بدی ها بتازند و مروج خوبی ها باشند ... ای محمد ! خداوند تو را حجت ظهور نور قرار داد تا به اعماق تاریکی های جهل که قرن ها بر زادگاهت سایه افکنده بود بتابی و قومی راه گم کرده را از پرستش دست ساخته های خود پرهیز دهی تا از آن پس لذت زندگی را در شهوت و شراب و شاهد و بهره کشی از انسان های در اسارت جستجو نکنند ، هر چند گمراهانی که جهالت بر خردشان سایه افکن شده بود بر آن بودند تا همچنان به تاریکی ها چنگ زنند و برای دفاع از آنچه انسانیت آنها را به یغما می برد دست به شمشیر برند و تو می دانستی که دست ساخته های آنها به اشاره ی عصایی فرو می ریزند ، عصایی که وسیله ای برای تغییر شد و چشم های خو گرفته به تاریکی را به روی نور حقیقت گشود .
و اما امروز با گذشت بیش از 14 قرن از آغاز نورافشانی ات تا به اینک که انسان توانسته دل آسمانها را بشکافد و به اعماق فضا برود تا فلسفه ی وجودی خلقت را دریابد و این همه ابزار تسهیلگر زندگی را به مدد تکنولوژی به بازار مکاره بیاورد ، قرآن تو چنان برای خفاشان نورگریز ترس آور شده که می پندارند اگر کلام خدا را بسوزانند از چشم ها می افتد و از دل ها بیرون می رود غافل از آن که بسیار بودند امپراتوران قدرتمند که در اوج قدرت و شوکت آن را پاره کردند ولی در واقع آنچه را پاره کردند طومار درهم پیچیده ی اقتدار خود بود .
تو بدان سان که خداوند وعده کرده بود آوازه ات به گونه ای جهان را درنوردید که هنوزاهنوز ناشناخته ای برای دانشمندان علوم انسانی که مدعی اند در تحلیل سیر تطور جوامع صاحب نظر هستند و قادر به فهم هر بینشی هستند . راستی تو کیستی که مدرسه نرفته کتب خانه ی هفت ملت را شستی و به غمزه ای مسئله آموز صد مدرس شدی ؟ !
آیا جز این است که اراده ی الهی تو را به پیامبری برگزید تا آزادی و رهایی از جهالت و تعصب و گمراهی را بشارت دهی و هیچ ظلم و جوری را تاب نیاوری ؟ فلسفه ی وجودی ات با جاودانگی پیوند خورده و زینت بخش تاریخ شده است . تو پیامبر آخرالزمانی و توسل به ارمغانی که آورده ای می تواند ناجی جهان بشریت باشد به گونه ای که حتی بمباران لحظه ای اذهان نیز قادر به جلوگیری از پرتو افشانی آیین و سنت محمدی نیست ! و ما در این عصر که تمامی باورهای دینی در معرض توفان های مسموم قرار گرفته اند راه گریزی نداریم جز آن که از خرافه ها و حاشیه های تحمیل شده بر متن حقیقت کناره بگیریم و با زدودن زنگار زمان از چهره ی نورانی اسلامی که تو بشارت آن را دادی ، با پادرمیانی عقل و دانش آیه آیه ی قرآن را مرور کنیم و در سایه ی پیوند فرخنده ی باور اسلامی و هویت ایرانی خود را و فرزندان خود را در کوران هجمه های گریز ناپذیر مصونیت بخشیم و استوار بمانیم و بر این باور باشیم که وعده ی خداوند حق است .