یزیدیان گفتند که امام حسین(ع) و یارانشان از دین خارج شده اند و مقابل خلیفه مسلمین ایستاده و قیام کرده اند پس یا باید توبه کنند و با یزید بیعت نمایند و یا کشته شوند تا درس عبرت باشد برای هر کس که مقابل خلیفه بایستد.
امروز هم بعد از گذشت 1400 سال و اندی آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائیل به فلسطینیان که می خواهند از سرزمین اجدادی خود دفاع کنند همین را می گویند با این تفاوت که در آن روز شمشیر مقابل شمشیر بود و امام حسین(ع) و یارانشان 72 تن بیش نبودند در مقابل هزاران نفر نیروهای جنگی یزید. اما امروز میلیون ها نفر زن و مرد و کودک بی دفاع در مقابل ارتش تا دندان مسلحی قرار دارند که از حمایت و پشتیبانی تمام و کمال آمریکا و متحدانش برخوردارند و هفتاد سال با پیشرفته ترین سلاح ها تمرین و ممارست کرده اند.
پس ستمگری ناشی از قدرت اقتصادی و نظامی با ادعای دانش و فرهنگ و تکیه بر حقوق بشر و پیشرفت های آنچنانی تغییری نکرده بلکه از ابزار دانش و فرهنگ و تکنولوژی بیشتر برای مظلوم کشی استفاده شده و می شود.
ما شیعیان و بعضا مسلمانان با گذشت بیش از 14 قرن از واقعه کربلا به سر و سینه می زنیم که چرا امام حسین(ع) و یارانشان را مظلومانه با لب تشنه در محاصره کشتند و ای کاش ما بودیم و ایشان را یاری می کردیم. اما امروز در مقابل چشم مردم جهان هزاران فلسطین در طرفه العینی با بمب های یک تنی در شبیخونی بی رحمانه با خانه و کاشانه شان در هرم انفجارهای مهیب تکه تکه و بخار می شوند و اخبار لحظه به لحظه جان دادن هزاران کودک و زن بی گناه به تصویر کشیده می شود و کسانی که در سراسر دنیا با وجدانی بیدار به خیابان می آیند و فریاد می زنند بس کنید کشتارهای دسته جمعی را ولی اربابان بر تخت عاج نشسته می گویند بس نمی کنیم. یعنی قدرت برای ماندن نیاز به تغذیه از خون بی گناهان دارد تا کسی جرأت نکند مقابل قدرت بایستد.
شاید اگر در صد سال آینده روایتی از کشتار صهیونیست های قدرت طلب ستمگر در تاریخ بیاید و خوانده شود حماسه کربلا هم تداعی شود که تا انسان در روی زمین به حیات خود ادامه می دهد ستم و ستمگری و ظلم و بیداد هست و انسان ها به هر بهانه ای برای حفظ قدرت از کشتن یکدیگر ابایی ندارند بلکه پیروزی در این کشتارها را افتخار می دانند و بر سینه فرمانده ناو آمریکائی هم که هواپیمای مسافری ایران را بر فراز خلیج فارس سرنگون کرد مدال افتخار نصب می کنند. پس می توان کربلاها را باور کرد و برای شهدای آن گریست و بر سر و سینه زد اما نمی توان کاری کرد که حماسه کربلای دیگری تکرار نشود.
امام حسین(ع) در مقابل تهاجم فریب خوردگان یزیدی فریاد زد «هل من ناصر ینصرنی» [آیا کسی هست که مرا یاری کند] اما کسی نبود.
و امروز هم میلیون ها مرد و زن و کودک بی دفاع فلسطینی فریاد می زنند کجائید ای مسلمانان! ای اعراب! ای آزادگان که ما را یاری کنید؟ اما یاری کننده ای نیست و اگر هم هست از جانب قدرت های نظامی و اقتصادی آمریکا و اروپا تهدید می شود که اگر دست از پا خطا کنید حسابتان با ماست. نتیجه آنکه سازمان ملل و تمامی زیر مجموعه های بی خاصیت آن سرابی بیش نیستند و همه در خدمت قدرت برترند. در خدمت اقتصاد برترند... اصالتا سازمان ملل نیست بلکه سازمان پنج کشور دارای حق وتوست و مابقی دنباله رو آنان با اراده و بی اراده فرقی نمی کند.
لذا پشت سر، چیزی نیست جز تکرار تاریخ. از جنگ بی رحمانه آمریکای نوظهور با بومیان آمریکا و نسل کشی آنها و بعد جنگ جهانی با آن همه کشتارهای بی رحمانه با نابود کردن کامل دو شهر بزرگ ژاپن با بمب های اتمی که هنوز مردمانی از آثار مخرب آن در رنجند و بعد از آن بمباران های پی در پی و سالیان در ویتنام، در کره، تجاوز آمریکا به افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن و ایران به واسطه صدام. پس آمریکا یعنی جنگ، تجاوز، بی رحمی، قدرت طلبی، استعمار، استثمار و خیلی بدبختی های دیگر. نه فرهنگ و نه حقوق بشر و نه دلسوزی برای کشورهای دیگر و نه کمک که هر قدمی به ظاهر دلسوزانه، یعنی دستی با دشنه ای پنهان که به موقع در پهلو فرو می رود.
به قول زنده یاد فریدون مشیری که چه زیبا جنگ را به تصویر کشید و گفت:
«بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
به کوه خواهد زد
به غار خواهد رفت
تو کودکانت را بر سینه می فشاری گرم
و همسرت را چون کولیان خانه بدوش
میان آتش و خون
می کشانی از دنبال
و پیش پای تو از انفجارهای مهیب
دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
و شهرها همه در دود و شعله خواهد سوخت
و آشیان ها هم بر روی خاک خواهد ریخت
و آرزوها در زیر خاک خواهد مرد
خیال نیست عزیزم
صدای تیر بلند است و ناله ها پیگیر
و برق اسلحه خورشید را خجل کرده است
چگونه این همه، بیداد را نمی بینی
چگونه این همه فریاد را نمی شنوی
صدای ضجه ی خونین کودک یمنی است
و بانگ مرتعش مادر ویتنامی
که در عزای عزیزان خویش می گریند
و چند روز دگر نیز نوبت من و توست
که یا به ماتم فرزند خویش بنشینیم
و یا به کشتن فرزند خلق برخیزیم
و یا به کوه
به جنگل
به غار بگریزیم...»