از د ورترها سوار بر باد می آید ، جهت را باد تعیین می کند . کوه های بلند هم نمی توانند سد ی شوند مقابل ابرهایی که باران را حامله اند و چون زمین پذیرا شد می زایند و می بارند . قابله ها شلاق پر صد ا بر پیکر ابرها می کوبند و از تصاد م نیروهای مثبت و منفی آذرخش پد ید ار می گرد د تا راه نشان د هد . حالا باران چنان از چشم آسمان ریزان است که گویی د ر ماتم خشکسالی ها فرود می آیند ! و چون بر زمین پرتاب می شوند زمین راه می گشاید و تسلیم می شود و د انه ها را د ر لفاف مویرگی خود می نشاند امید وار تا آبستن فصلی نو شوند که بهارش می خوانیم.
د ر این راز حکمتی متعالی نهفته است از نظام بند ی جهانی که آسمانش د ر منظومه شمسی فقط برای زمین می بارد . زمینی که بهشت ناشناخته ای را میلیون ها سال به چشم انسان و حیوان و گیاه می کشد و حتی سنگ ها هم از این بهشت بارانی لب تر می کنند .
آری باران هم سهم بسزایی د ر رویش چهار فصل د ارد و زمین وامد ار آسمان است و آسمان متحیر از چشم اند ازی سبز که مقابل خود د ارد .
ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه د ر کارند و ما نیز از پس این حرکت ها خواه ناخواه حرکتی د اریم. گویی همه از یک جنس تقسیم شد ه هستیم. سهم آسمان و زمین د ر ساختار وجود ی ما کم نیست که اگر زمینی با این شرایط و ابر و بارانی د ر آسمان جولان نمی د اد ند و هوایی برای تمد د حیات نمی بود د ر زنجیره حیات، ما نیز جایی ند اشتیم. پس شکراز هزاران نعمت های خد اوند ی که یکی هم باران است شکری واجب است برای آگاهی از کیفیت و کمیت آفرینشی که از آن ما را سهم زند گی و زند ه ماند ن است.
آری از د ورترها می آید . باران را می گویم. از سفری طولانی د ر کمند باد آنچنان د ر فشرد گی که سایه اند از روی خورشید می شود و ما از رهگذر این فراز و فرود هاست که د گرگون
می شویم چنانکه غم از چهره مان زد ود ه می شود و نیز از رخسار د رختان د ر این پاییز برگ ریزان و خواب خوشی که د ر انتظار د رختان است.
راستی آیا د ر این اند یشه خود را غرق کرد ه ایم تا پاسخی بیابیم از راز و رمز طبیعت خد اوند ی تا به فهم سعد ی برسیم که چه نیک سرود :
کوه و د ریا و د رختان همه د ر تسبیح اند
نه همه مستعمی فهم کند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خد اوند د ل است
د ل ند ارد که ند ارد به خد اوند اقرار
این همه نقش عجب بر د ر و د یوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر د یوار...»
باران هم پیام د ارد . مثل باد و ابر و طوفان. پیام ها گاه به موقع اند و گاه بی موقع. گاه گند مزارها را نوید سبزی و خرمی می د هند و گاه خوشه های رسید ه د رو نشد ه را صد مه می زنند و بی مصرف می کنند .
گاه سیلابی می شوند و همه چیز و همه کس را به کام می کشند و گاه چشمه سارهایی پد ید می آورند و موجب طراوت و پاکی اند .
د ر این پیام ها همه حکمتی است گاه فراتر از فهم ما اما یاد مان هست که بارن، باران است از د ریا برمی خیزد و به د ریا بازمی گرد د و ما هم از خد ائیم و به خد ا باز می گرد یم.
د ر طول حیات عشقی مستمر که زند گی اش می خوانیم، پس چه یأس و ناامید ی از وقایع تلخ و شیرین د اریم وقتی آسمان را هنوز مالکیتی د ر اسناد اشخاص زورمند نیست.
آسمان و هوا و باد و باران چنان کریم اند که بر فقیر و غنی و بر صحرا و باغ و بوستان و کوه و کویر می بارند و راد ع و مانعی د ر مقابلشان نیست. آسمان چنان کریم است که ظرفیت سد های عظیم ما را لبریز می کند و ریشه های د رختان ستبر جنگل های ما را د ر اعماق با طراوت می سازد . آیا با چنین نعمت های از یاد رفته و عاد ت شد ه ای باز هم به د نبال سیاره ای بهتر و سرزند ه تر از زمین هستیم؟
آیا ما امانت د اران خوبی بود ه ایم و طبیعت خد اوند ی را د ر شرایط مطلوب گذشته حفظ کرد ه ایم؟
کد ام بهشت می تواند شرایطی بهتر از زمین د اشته باشد تا وعد ه های خد اوند د ر آن تحقق یابد ؟
پیام باران صلح و د وستی، طراوت و سازند گی، رویش و سبزینگی و آسایش و امنیت است.
پیام باران عشق آفرینی و مهربانی است. مهری که چون آب سنگ خارا را نرم و بانفوذ می کند .
از باران بیاموزیم که چه نیک تعلیم د هند ه ای است.
والسلام