وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    ننه ي سلندر به جاي ... *

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 12 اسفند 1399 898 0
    یادداشت طنز سردبیر اسماعیل عسلی 13 اسفند 1399             ننه ي سلندر به جاي ... *

    ننه ي سلندر به اسم تر و تازه ي خودش مي باليد و مي گفت : بچه سوسکه رو ديوار راه ميره مامانش ميگه قربون ساق و سم بلوريت بشم ، بچه باشه ، بچه ي عقرب باشه ولي آقازاده ي مردم آزار نباشه که مثل درخت دل آشوب نه سايه داشته باشه نه ثمر ! ها بعله آدم هر از گاهي بايد تو شناسنامه ي خودش دست ببره تا مردم گول اسمش نخورن ، اين روزا به هر آدم ريقويي ميگن چيطوري پهلوون ، جونم براتون بگه که به کوري چشم شيطون ، پيرزن ستون طنز عصر مردم اصلا بدش نمياد که بهش بگن ننه ي سلندر و هميشه به خودش مي گه : دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبيني ، مگه آدم دلش درد مي کنه که مثل ديوونه ها به سر بي درد خودش دستمال ببنده و انگشت نماي خاص و عام بشه و مردم بهش زبونک بندازن و زير آوار آه و ناله ي يه مشت آدم به گل تپيده به روز چه کنم بيفته ؟ سن و سالم بالو نرفته که ديگ غيرتم جوش بياره و رگ گردنم بزنه بيرون، فقط اسمم عوض شده ، مگه سلندر چشه که يه مشت آدم بيکار از صبح تا شب به صغير و کبير وصله مي بندن ؛ وبا که نگرفتم ، فرداي قيومت که ماه از پشت ابر اومد بيرون و هر کسي رو به حساب عملش صدا ميزنن معلوم ميشه که اسم کي چي چي بوده ، سلندر که خوبه ، اصلا اگه همه هم به من بگن برگ چغندر بازم به تريج قبام برنمي خوره ، از من به شما نصيحت شما هم به بند اسم هيچ کسي تو چاه نرين . مگه دوماد بي غيرت من که وافوري شده اسمش رستم نيست . ننه ي سلندر تو همين فکرا بود که يهويي سکندري خورد و افتاد تو چاله ي جلو مغازه ي باباي سيرموک ، شفتالو خانم با عجله خودش رو رسوند به ننه ي سلندر و گفت : زن حسابي مگه چيشات کورک درآورده که با سر رفتي تو آب لجن ؟ ننه ي سلندر گفت : اومدي دستم بگيري يا سرکوفت بزني ؟ من کورم يا کسي که اين چاله رو مي بينه و پر نمي کنه ؟ شفتالو خانم پشت چشم نازک کرد و گفت : امروز از کدوم دنده بلند شدي که به همه چپ چپ نيگاه مي کني ؟ ننه ي سلندر با هر بدبختي بود سر پا شد و به چند نفري که دورش جمع شده بودن گفت : چه خبرتونه که مثل پشه دور نجاست حلقه زدين ؟ من که نامزد کسي نشدم ! مگه نمي بينين که افتادم تو آب لجن ؟ ننه ي سلندر حسابي جوش آورده بود . بلند شد و به روي خودش هم نياورد که تو آب لجن افتاده و با عجله رفت به طرف خونه و کليد انداخت تو قفل در و همين که وارد حياط شد يکراست رفت تو حوض و موهاي شرابي رنگش هويدا شد ! پرپرخانم زن همسايه که هميشه از رو پشت بون زاغ سياه اين و اون رو چوب ميزنه تا چشمش به قيافه ي ماهواره اي ننه ي سلندر افتاد گفت : بر چشم بد لعنت ، ماشاء الله هزار ماشالله با اين موهاي شرابي هنوزم دلبري مي کني ولي حيف که يه کم موهات تنک شده و ريخته ، ميخواي پادرميوني کنم که به خاطر موهات تو فيلم هاي تبليغاتي کانال ماهواره اي نقش بازي کني ؟
    ننه ي سلندر گفت : که چيطو بشه ؟ پري خانم که مدتي بود از بيکاري به ورطه ي دلالي افتاده بود گفت : تو مثل سيب له شده اي که از وسط نصفش کرده باشن ، شکل اون هنرپيشه ي معروفي هستي که موهاش شرابي رنگه و ميخواد واسه يه جور شامپوي ضد ريزش مو تبليغ کنه ! مي تونم کاري کنم که اول موهاي تو رو نشون بدن که سرت خلوته و بعدش موهاي اون هنرپيشه رو نشون بدن که موهاش پرپشته تا مردم فکر کنن شامپوي زنجبيلي معجزه مي کنه و مجري برنامه هم بگه که فلاني از وقتي اين شامپو رو خريده و مصرف کرده هم خوشگل تر و جوون تر شده و هم موهاش زيادتر شده !
    ننه ي سلندر گفت : يعني هيشکي نمي فهمه که من او نيستم ؟
    پري خانم گفت : بنده ي خدا خيلي ساده هستي اين روزا با حقه هاي کامپيوتري براي مردم از کاه کوه مي سازن و کسي هم به کسي نيست . مگه نديدي که شنگول و منگول به جون هم افتادن و سر ماچ و بوسه تا دلت بخواد بد و بيراه نثار هم کردن و کسي هم بو نبرد که دعواي اصلي سر لحاف ملانصرالدينه ! دست آخر هم معلوم شد که همه چي قلابي بوده !
    با همين نام و نشون ننه ي سلندر رفت تو کار تبليغات ماهواره اي و فيلم بازي کردن ولي چشمتون روز بد نبينه يه روز که داشت از آميزچغندر داروي عطاري مي خريد دختر گيشنيز خانم سر راهشو گرفت و گفت : شما هنرپيشه ي جذابي هستين ، ميشه روي اين کاغذ براي من امضاء کنين . ننه ي سلندر هم که به خيالش رسيده بود که هنرمنده بدون حساب و کتاب يه امضاء به اندازه ي دم موش انداخت روي کاغذي که نمي دونست چي چيه !
    سه ماه از اين ماجرا گذشته بود که از طرف بانک تماس گرفتن که شما پشت سفته ي يه وام صد ميليون تومني امضاء کردي و بايد دو ماه قسط عقب افتاده رو بپردازي !
    ننه ي سلندر به خواب هم نمي ديد که همچي کلاهي سرش رفته باشه ، با پسرش رفت کلانتري و اونجا بود که معلوم شد امضاي ننه ي سلندر توسط کارشناس تاييد شده و از اون روز به بعد ديگه ننه ي سلندر پشت دستش رو داغ کرد که نديد و نشناخت روي هيچ کاغذي امضاء نکنه و با بند پوسيده ي تعريف و تمجيدهاي آبکي به چاه نره ، توي اين ماجرا تنها شانسي که آورد اين بود که با اسم شناسنامه اي امضاء نکرده بود و خدا را شکر مي کرد که اسم خودشو عوض کرده و گذاشته ننه ي سلندر !

    • سلندر يعني سرگردان و دربه در
    شماره روزنامه:7145
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در سه شنبه, 12 اسفند 1399

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3