روزنامه عصر مردم در سراسر جهان یک پورتال خبری آنلاین آنلاین و منبع برای محتوای فنی و دیجیتال برای مخاطبان با نفوذ خود در سراسر جهان است. شما می توانید از طریق ایمیل یا تلفن به ما بپیوندید.
+(98) 713-234 8010-13
ننه ي سلندر به اسم تر و تازه ي خودش مي باليد و مي گفت : بچه سوسکه رو ديوار راه ميره مامانش ميگه قربون ساق و سم بلوريت بشم ، بچه باشه ، بچه ي عقرب باشه ولي آقازاده ي مردم آزار نباشه که مثل درخت دل آشوب نه سايه داشته باشه نه ثمر ! ها بعله آدم هر از گاهي بايد تو شناسنامه ي خودش دست ببره تا مردم گول اسمش نخورن ، اين روزا به هر آدم ريقويي ميگن چيطوري پهلوون ، جونم براتون بگه که به کوري چشم شيطون ، پيرزن ستون طنز عصر مردم اصلا بدش نمياد که بهش بگن ننه ي سلندر و هميشه به خودش مي گه : دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبيني ، مگه آدم دلش درد مي کنه که مثل ديوونه ها به سر بي درد خودش دستمال ببنده و انگشت نماي خاص و عام بشه و مردم بهش زبونک بندازن و زير آوار آه و ناله ي يه مشت آدم به گل تپيده به روز چه کنم بيفته ؟ سن و سالم بالو نرفته که ديگ غيرتم جوش بياره و رگ گردنم بزنه بيرون، فقط اسمم عوض شده ، مگه سلندر چشه که يه مشت آدم بيکار از صبح تا شب به صغير و کبير وصله مي بندن ؛ وبا که نگرفتم ، فرداي قيومت که ماه از پشت ابر اومد بيرون و هر کسي رو به حساب عملش صدا ميزنن معلوم ميشه که اسم کي چي چي بوده ، سلندر که خوبه ، اصلا اگه همه هم به من بگن برگ چغندر بازم به تريج قبام برنمي خوره ، از من به شما نصيحت شما هم به بند اسم هيچ کسي تو چاه نرين . مگه دوماد بي غيرت من که وافوري شده اسمش رستم نيست . ننه ي سلندر تو همين فکرا بود که يهويي سکندري خورد و افتاد تو چاله ي جلو مغازه ي باباي سيرموک ، شفتالو خانم با عجله خودش رو رسوند به ننه ي سلندر و گفت : زن حسابي مگه چيشات کورک درآورده که با سر رفتي تو آب لجن ؟ ننه ي سلندر گفت : اومدي دستم بگيري يا سرکوفت بزني ؟ من کورم يا کسي که اين چاله رو مي بينه و پر نمي کنه ؟ شفتالو خانم پشت چشم نازک کرد و گفت : امروز از کدوم دنده بلند شدي که به همه چپ چپ نيگاه مي کني ؟ ننه ي سلندر با هر بدبختي بود سر پا شد و به چند نفري که دورش جمع شده بودن گفت : چه خبرتونه که مثل پشه دور نجاست حلقه زدين ؟ من که نامزد کسي نشدم ! مگه نمي بينين که افتادم تو آب لجن ؟ ننه ي سلندر حسابي جوش آورده بود . بلند شد و به روي خودش هم نياورد که تو آب لجن افتاده و با عجله رفت به طرف خونه و کليد انداخت تو قفل در و همين که وارد حياط شد يکراست رفت تو حوض و موهاي شرابي رنگش هويدا شد ! پرپرخانم زن همسايه که هميشه از رو پشت بون زاغ سياه اين و اون رو چوب ميزنه تا چشمش به قيافه ي ماهواره اي ننه ي سلندر افتاد گفت : بر چشم بد لعنت ، ماشاء الله هزار ماشالله با اين موهاي شرابي هنوزم دلبري مي کني ولي حيف که يه کم موهات تنک شده و ريخته ، ميخواي پادرميوني کنم که به خاطر موهات تو فيلم هاي تبليغاتي کانال ماهواره اي نقش بازي کني ؟
ننه ي سلندر گفت : که چيطو بشه ؟ پري خانم که مدتي بود از بيکاري به ورطه ي دلالي افتاده بود گفت : تو مثل سيب له شده اي که از وسط نصفش کرده باشن ، شکل اون هنرپيشه ي معروفي هستي که موهاش شرابي رنگه و ميخواد واسه يه جور شامپوي ضد ريزش مو تبليغ کنه ! مي تونم کاري کنم که اول موهاي تو رو نشون بدن که سرت خلوته و بعدش موهاي اون هنرپيشه رو نشون بدن که موهاش پرپشته تا مردم فکر کنن شامپوي زنجبيلي معجزه مي کنه و مجري برنامه هم بگه که فلاني از وقتي اين شامپو رو خريده و مصرف کرده هم خوشگل تر و جوون تر شده و هم موهاش زيادتر شده !
ننه ي سلندر گفت : يعني هيشکي نمي فهمه که من او نيستم ؟
پري خانم گفت : بنده ي خدا خيلي ساده هستي اين روزا با حقه هاي کامپيوتري براي مردم از کاه کوه مي سازن و کسي هم به کسي نيست . مگه نديدي که شنگول و منگول به جون هم افتادن و سر ماچ و بوسه تا دلت بخواد بد و بيراه نثار هم کردن و کسي هم بو نبرد که دعواي اصلي سر لحاف ملانصرالدينه ! دست آخر هم معلوم شد که همه چي قلابي بوده !
با همين نام و نشون ننه ي سلندر رفت تو کار تبليغات ماهواره اي و فيلم بازي کردن ولي چشمتون روز بد نبينه يه روز که داشت از آميزچغندر داروي عطاري مي خريد دختر گيشنيز خانم سر راهشو گرفت و گفت : شما هنرپيشه ي جذابي هستين ، ميشه روي اين کاغذ براي من امضاء کنين . ننه ي سلندر هم که به خيالش رسيده بود که هنرمنده بدون حساب و کتاب يه امضاء به اندازه ي دم موش انداخت روي کاغذي که نمي دونست چي چيه !
سه ماه از اين ماجرا گذشته بود که از طرف بانک تماس گرفتن که شما پشت سفته ي يه وام صد ميليون تومني امضاء کردي و بايد دو ماه قسط عقب افتاده رو بپردازي !
ننه ي سلندر به خواب هم نمي ديد که همچي کلاهي سرش رفته باشه ، با پسرش رفت کلانتري و اونجا بود که معلوم شد امضاي ننه ي سلندر توسط کارشناس تاييد شده و از اون روز به بعد ديگه ننه ي سلندر پشت دستش رو داغ کرد که نديد و نشناخت روي هيچ کاغذي امضاء نکنه و با بند پوسيده ي تعريف و تمجيدهاي آبکي به چاه نره ، توي اين ماجرا تنها شانسي که آورد اين بود که با اسم شناسنامه اي امضاء نکرده بود و خدا را شکر مي کرد که اسم خودشو عوض کرده و گذاشته ننه ي سلندر !
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.