ظريفي سروده: " تنها خداست که مي ماند." اين صدا در فضا گم مي شود اما در کتاب و نوشته مي ماند حتي به قرنها. ما صداهاي شما را به حافظه تاريخ سپرديم تا نسل هاي آتي اگر رغبتي دست داد مروري بر گذشته هاي نياکان خود داشته باشند. اگر در زمان هاي قديم به دوران هاي کهن دستگاه هاي چاپي مي بود و رويدادهاي زمانه را ثبت مي کرد چه بسا سرنوشت جهان جز اين مي بود. بهتر يا بدتر نمي دانم ولي آگاهي هاي ديگران را ضبط و ثبت مي کرد و زحمت پژوهشگران را براي يافتن ردي از تاريخ کم مي کرد. شماره مسلسل روزنامه عصرمردم به 7000 رسيد. براي خوانندگاني که با اين نامه آشنايي ديرين دارند کم و بيش خاطراتي از آنچه خوانده اند را گاه و بيگاه در طول 25 سال در ذهن و شايد در زبان هم مرور مي کنند. اما براي دست اندرکاراني که شبانه روز دغدغه تولد به موقع روزنامه را داشته و دارند عمري طي شده با کلمات، طرح، رنگ و کاغذ... زير سقف هايي آغشته به بوي مرکب که هرم هواي چاپخانه را يادآور است به عادتي که اگر فرصت فراغت بيابند گويي چيزي کم دارند. آري انتشار روزنامه اي که هدف آن از همان ابتدا رويکردي فرهنگي توأم با انعکاس اخبار و وقايع بوده و خبرنگاران آن در به در به دنبال شاعري، نويسنده اي، هنرمندي، نقادي دست به تلفن و يا پاي در رکاب بوده اند جز نيروي عشق محرکي شاخص نمي تواند انگيزه هاي آنان را تحريک نمايد. و اگر نبود علاقه و عشق قلم به دستان بي ادعا و عاشقي که بدون هيچ چشمداشت مالي ديدگاه ها و افکار خود را ارزاني روزنامه مي کردند امروز روزنامه عصرمردم افتخار اين را نداشت که اگر آرشيو روزنامه را از شماره نخست تاکنون ورق بزنيم مي توانيم چندين جلد کتاب در موضوعات شعر، داستان، نقد کتاب، طنز و بي شمار وقايع و رويدادهاي روزانه را تدوين و به چاپ رسانيم. و اما بعد: 25 سال از عمر روزنامه عصرمردم مي گذرد 25 سالي که بسياري از جوانان مستعد و علاقمند آمدند و رفتند و بعضاً هنوز در جايگاه خود ايستاده اند. آنان که رفتند تجربه هاي کسب کرده را به ديگر روزنامه ها بردند و بعضاً خود صاحب و مدير روزنامه يا نشريه خود شدند و کساني که مانده اند دلبسته و پاي بسته روزنامه اي شده اند که حتي يک ساعت توقف نداشته و مستمراً به دست مخاطبان رسيده است. خوشبختانه روزنامه عصرمردم به لحاظ فضاي فرهنگي به مدرسه يا دانشگاهي ماننده است که هم بر تجربه کارکنانش افزوده و هم از تجربه فرهيختگان استفاده کرده است. نگارنده سعي بر آن داشته ام همانند31 سال دلمشغولي در کار معلمي 25 سال در روزنامه نيز معلم باشم. 25 سالي که 10 سال آن همزمان با کار معلمي بوده است. و اگر اين چنين نبود عشقي که نخست جاري شد در جويبار مي خشکيد و از اطراف آن گل هاي معطر و خوشبوي ذوق و خلاقيت نمي روئيد. اينجانب مديون تمام نويسندگان، شعرا، هنرمندان و صاحب نام هايي هستم که بي دريغ در اين مدت طولاني با ارسال مطالب و ديدگاه هاي ارزشمندشان هم ما را به ادامه کار مشوق بودند و هم روزنامه را صفحاتي از زندگي ادبي و هنري خود به حساب آوردند. و نيز تمام مخاطبان و خوانندگاني که با تماس هاي مستمر هم ما را متذکر و راهنما بودند و هم يار و ياور در روزهاي سخت. سختي انعکاس اخباري که دردناک و رنج آور بودند و هيچ پيک شادي نداشتند. خبرهايي از جهان حوادث و اتفاقات خشن و مصيبت نشان. خبرهايي از فقر، جنگ، اعتراض و تحريم و دردناک تر از همه ستم ستمگران و بيماري کرونا. هرچند روش و شيوه ما در انتخاب مطالب و تيترها بيشتر بر محور اميدآفريني بوده اما به ناچار، خواه و ناخواه اخبار ناراحت کننده و مطالب حزن آوري هم انعکاس داده ايم. با نيروي جواني آمديم و با اندک نيرويي که در سن 71 سالگي مانده به ادامه کار دل بسته ايم و روزنامه را بر بال عشق نشانده بلند يا کوتاه پروازي به سوي مخاطبان داريم. ناگفته پيداست که بسياري از ديدگاه ها و تحليل هاي وقايع که در سرمقاله هاي روزانه آمده مورد توجه مسئولان و مديران قرار گرفته و بعضاً اجرايي شده اند. ما بر اين باوريم که روزنامه ها پلي دوطرفه اند بين مردم و مسئولان کشور و جهان پهناوري که مرز نمي شناسد. رسالت ما تنوير افکار عمومي است در جهت سالم سازي فضاي زندگي چه در جهت مسائل اقتصادي و مادي و چه در راستاي معنويت و پالايش روح که براي هر انساني دو بال پروازند. ادعا نداريم که توانسته ايم به رسالت خود عمل کنيم شايد خُردک شرري باشيم براي گرمي اجاق انديشه هايي که راه عبور مي طلبند در جهت تحقق خواسته هايشان ...از نخستين پيش شماره روزنامه تا شماره 6 باور نداشتيم بتوانيم اين راه دشوار را ادامه دهيم اما از شماره 7 شرايط به گونه اي رقم خورد که توانستيم روزنامه را زمانمند کنيم و با هفته اي 2 شماره ادامه کار را پي گيريم. از 7 تا 7000 راهي طولاني طي شد که بر ما ماجرا ها گذشت که نتوان تمامي آن ها را قلمي کرد و من بر اين باورم که اگر در 7 آبان ماه 1328 به دنيا آمدم از شماره 7 روزنامه هم تولد هاي ديگري را آغاز کردم. در اين کوتاه نوشتار قصد داشتم از ياران و بزرگان انديشه و قلم ياد کنم اما خوشبختانه آنقدر زيادند که اين صفحات مجال انعکاس نام و نشان آنها را ندارد و چنان بزرگند که در آئينه کوچک ننمايند. در پايان از اعضاء محترم تحريريه، سردبيران، نويسندگان، خبرنگاران، عکاسان، کارکنان در امور فني، تايپيست ها، ويراستاران، صفحه آراها، ليتوگرافان، چاپچي ها، مسئولان و کارکنان حسابداري، موزعّان ، مسئولان آگهي ها، روابط عمومي و ارتباطات و مأموران وصول و رانندگان تشکر و قدرداني نموده و زحمات آنان را ارج مي نهم و بر اين باورم که حتي يک نفر از آنها چنان کارگشا و کارآمد بوده اند که اگر نمي بودند کار به سامان نمي رسيد. و نيز از تمام کساني که مستقيم و غيرمستقيم با اينجانب و روزنامه سر و کار داشته اند حلاليت مي طلبم و اگر قصوري بوده عذرخواهي مي کنم به اميد روزهايي که بتوانيم دوباره نشريات اقماري مؤسسه را منتشر کنيم و پاسخگوي مخاطبان هفته نامه هاي ادبي، هنري، سينمايي و طنز باشيم. والسلام
سيل هاي ويرانگر، زلزله هاي پي در پي، کشف اختلاس هاي کلان و نمايشي مستمر از دادگاه هاي رسيدگي کننده به جرائم اختلاس، کشف روزانه مواد مخدر و کالاهاي قاچاق، شلوغي دادگاه هاي رسيدگي کننده به انواع جرائم، بيکاري و عدم اشتغال بسياري از جوانان تحصيلکرده و کساني که به حسب اجبار در مشاغل کاذب به دنبال درآمد ناچيزي براي گذران زندگي هستند، مهاجرت و فرار جمعي از نخبگان و سرمايه داران به ديگر کشورها، تحريم هاي چهل ساله در داد و ستدهاي خارجي و جوسازي هاي مسموم شبکه هاي مجازي و رسانه هاي بيگانه از يک طرف و از طرف ديگر بيماري مسري کرونا در ابعاد جهاني هر کشور و ملتي را از پاي درمي آورد اما عليرغم تمامي اين بلايا ايران هميشه صبور و متحد در سکوي قهرماني ايستاده و تجربيات مقاومت را ارزاني ملت هاي درگير استعمار کرده است. در چنين شرايطي وزارت آموزش و پرورش درهاي مدارس را به روي دانش آموزان گشوده تا تجربه اي ديگر در اين آشفته بازار کسب کند.
ما که در جريان تحليل ها و الگوبرداري هاي محتوايي و صوري ، بسياري از موضوعات اجتماعي و سياسي را با رويدادهاي صدر اسلام مقايسه مي کنيم ، بد نيست در بحث عملکرد آقازاده ها نيز نگاهي مقايسه اي بين آقازاده هاي معاصر و آقازاده هاي صدر اسلام داشته باشيم .
سرمقاله محمد عسلی به بهانه روز تعاون انسان فطرتاً مدنی الطبع است و یا به تعبیر امروزی ها اجتماعی و جمع گراست. احساس همزیستی صرفاً برای رفع نیاز نیست، بلکه نوعی گرایش فرد با فرد یا فرد با اجتماع است برای همزبانی، هم صحبتی و هم زیستی که همه حاکی از نیاز روحی و روانی آدم هاست.احساس و فطرت یک سر ارتباطات است و سر دیگر آن نیاز است. نیازهای مالی، معنوی، دوست داشتن و تعاون و دستگیری که کمک می کنند به رفع یأس و ناامیدی و تکیه گاهی که انسانها نسبت به یکدیگر احساس می کنند. لذا به هر میزان که از عمر زندگی انسانها بر روی زمین می گذرد تراکم جمعیت و نوع استقلال ها مردمان را به روابط عمومی و ارتباطات ملزم کرده است از آنجا که تمامی انسانها به هر دلیل قادر نیستند نیازمندی های خود را پاسخ دهند و یا رفع کنند از جانب خداوند، توسط پیامبران تأکید شده است هر انسانی در حد توان مالی یا خدمتی دست ناتوانی را بگیرد.در قرآن کریم کتاب مقدس ما مسلمانها هم به کرات تذکر داده شده که مسلمانان فقرا و بیچارگان را دریابند و به تدوین موضوعاتی هم پرداخته شده که عمدتاً برای رفع نیاز نیازمندان، بیچارگان، در راه ماندگان، ایتام و مساکین است.اینکه خداوند می فرماید: «تعاونوا علی البر و التقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان»[کمک کنید به نیکی و پرهیزکاری و کمک نکنید به گناه و دشمنی]فلسفه جهادی زکوه، خمس، انفاق، صدقات و رد مظالم و بنده آزاد کردن هم دستگیری از نیازمندان است.قرض الحسنه که در قرآن بر آن تأکید شده است هم وسیله ای برای تعاون و دستگیری است اگر از آن سوء استفاده نشود و صرفا قرض بدون سود و کارمزد باشد که در واقع خداوند می فرماید: به من قرض بدهید تا چند برابر آن به شما پس دهم. لذا به باور ما مسلمانها خدا به کسی بدهکار نمی شود. به قول سعدی خدا بیامرز: «تو نیکی می کن و در دجله اندازکه ایزد در بیابانت دهد بازو به قول حافظ: «بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کردگفت بر هر در که بنشستم خدا رزاق بود»تعاون بی منت به عنوان یک وظیفه مسلمانی در ادبیات تعلیمی ما بسیار به آن اشاره شده است.به عنوان مثال در گلستان سعدی می خوانیم: «درویشی را ضرورتی پیش آمد، کسی گفتش فلان نعمتی دارد بی قیاس اگر از حاجت تو واقف گردد. همانا که در قضای آن توقف روا ندارد.گفت: من او را ندانمگفت: منت رهبری کنمدستش گرفت تا به منزل آن شخص درآوردیکی را دید لب فرو هشته و تند نشستهبرگشت و سخن نگفت، کسی گفتش، چه کردی؟گفت: عطای او را به لقای او بخشیدممبر حاجت به نزدیک ترشرویکه از خوی بدش فرسوده گردیاگر گویی غم دل با کسی گویکه از رویش به نقد آسوده گردیجدال سعدی با مدعی در باب توانگری و درویشی هم روایت زیبا و مفصلی دارد که ذکر آن در حوصله این نوشتار نیست.تعاون، دستگیری، یتیم نوازی و رفع حاجات مستمندان راه و روشی دارد که اگر به آن عمل شود هم آبروی بیچارگان و فقرا حفظ می شود و هم بی منت و ادعا است که یکی از شیوه های اخلاق اسلامی و انسانی است.تعاون همیشه بعد مادی و ریالی ندارد. بلکه گاه کمک های روانی و معنوی موجب رفع ناامیدی و بیچارگی می شوند.یکی از راه های کمک و تعاون وقف است که به طرق مختلف در طول قرنها عمل شده است و ما شاهد آثار و باقیات صالحات واقفین بزرگ در شیراز هستیم و در ایران نیز همیشه وقف و مال وقفی پاسخگوی بسیاری از نیازمندان بوده است.اگر اتومبیلی در جاده خراب شده و راننده آن به کمک نیاز دارد مصداق تعاون و همکاری برای رفع نگرانی است.اگر سگی تشنه در بیابان آب داده شود و یا راه گم کرده ای مورد هدایت قرار گیرد و یا گیر افتاده ای از بند غم خلاص شود همه به نوعی مصداق تعاون هستند.در این ایام جان گزا که کرونا بسیاری را از کار و زندگی انداخته و خانه نشین کرده است هر نوع کمک مالی، ریالی، جنسی و غیره که موجب رفع گرفتاری نیازمندان شود تعاون و همکاری است.پزشکی که از بیمار فقیری پول دریافت نمی کند، فروشنده ای که اجناس خود را قرض می دهد و یا می بخشد به هنگام ضرورت و یا مهندسی که برای محاسبات خود از انسان آبرومند فقیری مزد دریافت نمی کند و یا به حداقل راضی می شود در واقع روحیه تعاون و دستگیری را در خود و همراهان تقویت کرده است. نتیجه و مختصر آنکه تعاون و همکاری در وجوهات مختلف شعار نیست بلکه عملی پسندیده است که موجب سلامت جامعه می شود و امنیت خیال ایجاد می کند.با تعاون می توان جامعه ای سالم و به دور از فقر و تهیدستی داشت. با تعاون می توان افراد با استعداد و باهوش را راهی دانشگاه ها کرد. با تعاون می توان پرورشگاه ها را یاری داد.با تعاون می توان درخت دوستی کاشت و نهال دشمنی را برکند. برای تحقق و نهادینه کردن تعاون فرهنگ سازی یک امر ضروری است. فرهنگ سازی با ادبیات و تحلیل زبانی، فرهنگ سازی با کمک رسانه ها، فرهنگ سازی توسط مدارس و دانشگاه ها، فرهنگ سازی با هنر، شعر، نقاشی، موسیقی و بسیار هنرهای دیگر.تعاون می تواند با قناعت رابطه ای مستقیم داشته باشد وقتی انسانها تیشه بر خود نباشند و پیوسته در این اندیشه باشند که همسایه، هموطن و هم سرنوشت خود را دریابند.اینکه در قرآن آمده خداوند در روز قیامت با طلاها و ذخائر مادی جمع آوری شده ای که از آن خیری به دیگران نرسد بدنتان را می سوزاند. برای ترغیب اغنیا و ثروتمندان به یتیم نوازی و رفع محرومیت فقراست.به هر حال آنچه مهم است و همه می دانند و می دانیم خیررسانی و کمک به همنوعان است که هر کس می تواند با سلیقه و راه و روش پسندیده و مطلوب به آن دست یازد.والسلام
سرمقاله محمد عسلی حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی مروری هر چند گذرا در ادبیات کهن سرزمین ما و هم جهان اسلام ما را به این مهم رهنمون می کند که نقش اسلام و معنویات آن در اندیشه و افکار نویسندگان، شعرا و فلاسفه و عارفان تا چه حد بوده است.
ما می توانیم محمد عسلی در تهاجم امواج هدفمندی که حریم زندگی انسان را مدت زمانی است به خطر انداخته فقط یک باور خردمند می تواند سلامت روح و جسم را از آثار مخاطره آمیز آن حفظ کند.
انسان در قربانگاه جهل محمد عسلی مدیرمسئول حج به تعبیر قرآن نوعی آگاهی یافتن از فلسفه آفرینش است بدان معنی که خداوند براساس یک قانون متعالی نظمی بر جهان و تمامی کائنات و خلایق حاکم کرده که اگر بشر در آن نظم دخالت نکند عدالت فردی و اجتماعی رخ می نماید، انسانی که با اراده آزاد آفریده شده و از دو نیروی غریزی یعنی اراده آزاد و فطرت برخوردار است در تضادی درونی و بیرونی فقط با تهذیب نفس و پرهیز از گناه می تواند آرامش داشته باشد و از آن آرامش به خدا وصل شود.
جشنواره ي حرف مفت طنز اسماعیل عسلی خاله خاور ، ننه زينت و اخترخانم که از نظر اهل محل نسلشون در حال انقراضه ، حسابي از ميدون داري کرونا کلافه شده بودن ، به همين خاطر سر به شورش برداشتن و دوباره قليوناشونو چاق کردن و بعد از آب و جاروي مفصل نشستن رو سکوي دم در خونه ي افسرخانم که چند روز ديگه سرسالش ميرسه و هنوز خبري از آگهي حصر وراثتش نيس و همسايه ها ميتونن قبل از آوار شدن خونه ي قجري اوستا فخرالدين با دور هم نشيني، دود قليونشون رو به صورت هم حواله بدن . دستور جلسشون هم زير و بالا کردن تغييرات آب و هواييه و پاشونو کردن تو يک کفش و ميگن ميخوايم تکليف زمين رو روشن کنيم .
محرم آری کرونا نه محمد عسلی قلب کودکانه فرزندان ایران با نام و نشان امام حسین(ع) از تولد تا وفات آشناست. سقاخانه ها حکایت تشنگی و عطش یاران حسین(ع) را در قطره قطره زلال آب خنک خود با بارش اشک هایی که بی اختیار می بارند همراه دارند.
رابطه کرونا با غیر ما محمد عسلی آزمایشگاه خدا با آزمایشگاه طبیعت رابطه مستقیم دارند زیرا طبیعت هم جزیی از آفرینش خداوندی است و ما در این آزمایشگاه بزرگ همراه و همگام با عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و آتش هم خود را میآزماییم و هم دیگران را. این روند آزمایشگاهی از بدو نطفه شدن تا تولد و بعد از آن، حتی تا مرگ ادامه دارد. گاه آرام و بیصدا و گاه با هیاهو و جنجال.
دورنمای همزیستی جهانی اسماعیل عسلی- سردبیر همواره این پرسش وجود داشته و دارد که اگر بنا باشد زمانی شاهد حکومت جهانی باشیم، مسألهی همزیستی مسالمتآمیز فارغ از ادعاهای تاریخی در بحث تعیین حریم ملتها مطرح خواهد بود یا اینکه حکومت جهانی از انعطاف و قابلیتی برخوردار است که میتواند ضمن احترام به ادعاهای تاریخی، میراث فرهنگی و همچنین تنوع زبان و عادات اجتماعی عینیت یابد. در حال حاضر شرایط حاکم بر جهان پس از خروج از حالت چند قطبی و گردش به سمت یک قطبی مجدداً تحت تأثیر تحولات سیاسی و خصوصاً اقتصادی رویکردی چند جانبه گرایانه پیدا کرده است.
تاریخ شفاهی مطبوعات فارس با مروری بر زندگی فرهنگی و مطبوعاتی محمد عسلی سید مهدی فلسفی زاده جناب آقای محمد عسلی: دوست و یار عزیزی که قریب 50 سال فراز و نشیب روزگار را با هم گذراندهایم کتاب جالب و خواندنی «تاریخ شفاهی مطبوعات فارس» که مروری است بر زندگی فرهنگی و مطبوعاتی شما را مطالعه کردم در ابتدای صفحه اول مرقوم داشتهاید:
چون از اين غصه نناليم و ... صفدر دوام حال و روز فرهنگ در كشور ما پيش از شيوع ويروس كرونا هم تعريفى نداشت و در اين ايام و ماههاى كرونايى بيش از گذشته بازار فرهنگ و ادب از رونق افتاده است.